انتخاب سخت
P11
ویو فلیکس
چند دست لباس انتخاب کردم رفتم پوشیدم برای اینکه جلوی آت بهتر به نظر برسم باید بهترین لباس رو بپوشم
بعد چند دقیقه یه لباس خوب پیدا کردم و امید وارم این به نظر آت قشنگ باشه
( فلش بک به فردا )
ویو ات
از خواب بیدار شدم لباس مدرسم رو پوشیدم دور ورم
رو نگاه کردم. هیون پیش من نبود رفتم پایین دیدم داره صبحانه میخوره دیشب برگشتیم خونه هیون شون و من پیش هیون خوابیدم
منم رفتم یه لقمه غذا خوردم و بلند شدم
- هیون بریم
÷ بریم
رفتم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون هیون هم پشت سرم آمد کفشش رو با عجله پوشید و دوید سمتم و کنارم وایستادن
÷ چقدر سریع راه میری
- من سریع راه نمیرم تو زیادی کُندی
÷ راست میگی
به سمت مدرسه حرکت کردیم رفتم تو کلاس و نشستم سر جام ( بچه ها کلاس میز های دونفره داره مثل ایران میدونین که چیجوریه )
معلم آمد همه نشستن سر باهاشون کسی پیش من نمی شینه
معلم : بچه ها امروز دانش آموز جدید داریم
دانش آموز آمد تو کلاس قیافه خوبی داشت پسر بود
معلم : هان سوجون ( همون هوانگ این یوپ توی سریال زیبای حقیقی من میگم سوجون امی )
سوجون : سلام من هان سوجون هستم خوشبختم
همه براش دست زدن
معلم : خب سوجون برو اونجا یجا بنشین
سوجون : چشم
کنار یونا هم خالی بود یونا جلوی من میشینه سوجون هم آمد کنار م نشست
ویو فلیکس
چند دست لباس انتخاب کردم رفتم پوشیدم برای اینکه جلوی آت بهتر به نظر برسم باید بهترین لباس رو بپوشم
بعد چند دقیقه یه لباس خوب پیدا کردم و امید وارم این به نظر آت قشنگ باشه
( فلش بک به فردا )
ویو ات
از خواب بیدار شدم لباس مدرسم رو پوشیدم دور ورم
رو نگاه کردم. هیون پیش من نبود رفتم پایین دیدم داره صبحانه میخوره دیشب برگشتیم خونه هیون شون و من پیش هیون خوابیدم
منم رفتم یه لقمه غذا خوردم و بلند شدم
- هیون بریم
÷ بریم
رفتم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون هیون هم پشت سرم آمد کفشش رو با عجله پوشید و دوید سمتم و کنارم وایستادن
÷ چقدر سریع راه میری
- من سریع راه نمیرم تو زیادی کُندی
÷ راست میگی
به سمت مدرسه حرکت کردیم رفتم تو کلاس و نشستم سر جام ( بچه ها کلاس میز های دونفره داره مثل ایران میدونین که چیجوریه )
معلم آمد همه نشستن سر باهاشون کسی پیش من نمی شینه
معلم : بچه ها امروز دانش آموز جدید داریم
دانش آموز آمد تو کلاس قیافه خوبی داشت پسر بود
معلم : هان سوجون ( همون هوانگ این یوپ توی سریال زیبای حقیقی من میگم سوجون امی )
سوجون : سلام من هان سوجون هستم خوشبختم
همه براش دست زدن
معلم : خب سوجون برو اونجا یجا بنشین
سوجون : چشم
کنار یونا هم خالی بود یونا جلوی من میشینه سوجون هم آمد کنار م نشست
۷.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.