پارت : ۱۵
پارت : ۱۵
دکتر :همسرتون بارداره و بر اثر شک عصبی که بهشون وارد شده از حال رفته باید بیشتر مراقب همسرتون باشین ژنتیک بدنشون طوریه که تو دوران بارداری خیلی حساس میشن
جیمین : ( ذوق زده ) بله مرسی که گفتین حتما مراقبش هستم
دکتر: فکر کنم ایشون اخیرا کمتر غذا میخوره بهشون سرم وصل کردیم. سعی کنید بهش غذاهای مقوی بدید
جیمین : بله حتما
دکتر : خب دیگه امری نیست ؟
جیمین : نه خیلی ممنون
دکتر : پس فعلا مرخص میشم
جیمین : باشه *کنار ا.ت نشسته بودم و شکمشو نوازش میکردم و خوشحال بودم از اینکه قراره از کسی که دوستش دارم یه کوچولوی ناز داشته باشم ولی نگران این بودم که نکنه کوک بچه رو ازم بگیره که دیدم ا.ت بهوش اومد *
ا.ت*چشامو باز کردم و دیدم جیمین با لبخند به دلم خیره شده از جام پریدم و زدم تو گوشش و گفتم *ع.و.ض.ی ح.روم.ز.اد.ههه ( داد ) بهم خیانت میکنی بعد اینجوری با لبخند نگاهم میکنی ( بغض ) تو دیگه خیلی پستی
دکتر :همسرتون بارداره و بر اثر شک عصبی که بهشون وارد شده از حال رفته باید بیشتر مراقب همسرتون باشین ژنتیک بدنشون طوریه که تو دوران بارداری خیلی حساس میشن
جیمین : ( ذوق زده ) بله مرسی که گفتین حتما مراقبش هستم
دکتر: فکر کنم ایشون اخیرا کمتر غذا میخوره بهشون سرم وصل کردیم. سعی کنید بهش غذاهای مقوی بدید
جیمین : بله حتما
دکتر : خب دیگه امری نیست ؟
جیمین : نه خیلی ممنون
دکتر : پس فعلا مرخص میشم
جیمین : باشه *کنار ا.ت نشسته بودم و شکمشو نوازش میکردم و خوشحال بودم از اینکه قراره از کسی که دوستش دارم یه کوچولوی ناز داشته باشم ولی نگران این بودم که نکنه کوک بچه رو ازم بگیره که دیدم ا.ت بهوش اومد *
ا.ت*چشامو باز کردم و دیدم جیمین با لبخند به دلم خیره شده از جام پریدم و زدم تو گوشش و گفتم *ع.و.ض.ی ح.روم.ز.اد.ههه ( داد ) بهم خیانت میکنی بعد اینجوری با لبخند نگاهم میکنی ( بغض ) تو دیگه خیلی پستی
۷.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.