My mafia
-بلاخره گیرت اوردم
-ببخشید مگه من محوله ی مواد مخدرم؟؟
-ساکتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(با داد)
اشک تو چشم های هانول جمع شد
-زاننده حرکت کن
-هوی دختره تو از این به بعد تو خونه ی من به عنوان خدمتکار کار می کنی فهمیدی؟؟
-چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟/
-نشنیدم....
--چیزه چ...چ...شم
ویو هانول :
مردک پفیوز فکر کرده کیه؟؟
در عمارت:
-جیمینا برگشتی؟؟(با عشوه ی چصکی)
-اره عشقم
-این گره گوری کیه با خودت اوردی؟؟
-این ؟؟هان این خدمتکار جدیده
-اهان هوی میمون بیا پاهام رو بشور....
-برو بابا نوکر دوس پسر وحشی ات غلام صورتی
-عجب رویی داری.............. و یه سیلی به صورت هانول زد
-چیکار کردی عنتر؟؟
اقا خلاصه نگم برتون دعوایی بود جیمین هم داشت با خنده به هانول نگاه می کرد
ذهن جیمین:برا چی می خندی اسکل تو نباید به جسیکا خیانت کنی اره ......
-هوییییییییییییییییی زنیکه گمشو تو اتاقت .... عزیزم بیا اینجا خوبی؟؟
-هق ... هق..نه هقققققققققققققققققق(زهر فلافل تو جونت اورانگوتان تریاک کشیده)
-بیا بریم بخوابیم عزیزم
هانول:حالا چیکار کنم یونگی اوپا هم نیست چقدر دلم براش تنگ شده و اینقدر گریه کرد که خوابش برد
فردا صبح
-هانوللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
-یا شیرموزای جئون هویجی تو کی هستی
-اوه معذزت می خوام من لونا هستم خدمتکار اینجا افتخار میدی دوست باشیم ؟؟
-البته
رئیس:تو این کار و بکن تو هم فلان کار اینم این اونم اون.....
بعد تمیز کزدن عمارت
اون میمون تریک کشید با او ئسر وحشیه اومدن برم ئیش لونا
.
.
.
.
.
-خب از خودت بگو:
........................ (هانول هم همچی رو گفت)
-وایییی عزیزم خیلی گناه داری
-اره دلم برا داداشم تنگ شده من یه نقشه دارم
-چی؟؟؟
-پیس فیس فوی پیس پیس فیس
-واقعاااااااااااااااااا
-ارهههههههههههههههههههههههههه
-وای مرسی ولی تو هم باید بیای
-نمی دونم
-بیا دیگههههههههههههههههه
-باشه
-ایولللللللللللللللللللللللل
-حالا بگیر بخواب که بعد از ظهر برا اون مهمونی کار داریم
-باشه
.
.
.
بعد از ظهر:............
سلاممممممممممممم
با عرض پوزش به خاطر دیر آمدگیامیدوارم بخونین و لذت ببرین
دوستون داری:)
فعلا خداحافظ:)
-ببخشید مگه من محوله ی مواد مخدرم؟؟
-ساکتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(با داد)
اشک تو چشم های هانول جمع شد
-زاننده حرکت کن
-هوی دختره تو از این به بعد تو خونه ی من به عنوان خدمتکار کار می کنی فهمیدی؟؟
-چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟/
-نشنیدم....
--چیزه چ...چ...شم
ویو هانول :
مردک پفیوز فکر کرده کیه؟؟
در عمارت:
-جیمینا برگشتی؟؟(با عشوه ی چصکی)
-اره عشقم
-این گره گوری کیه با خودت اوردی؟؟
-این ؟؟هان این خدمتکار جدیده
-اهان هوی میمون بیا پاهام رو بشور....
-برو بابا نوکر دوس پسر وحشی ات غلام صورتی
-عجب رویی داری.............. و یه سیلی به صورت هانول زد
-چیکار کردی عنتر؟؟
اقا خلاصه نگم برتون دعوایی بود جیمین هم داشت با خنده به هانول نگاه می کرد
ذهن جیمین:برا چی می خندی اسکل تو نباید به جسیکا خیانت کنی اره ......
-هوییییییییییییییییی زنیکه گمشو تو اتاقت .... عزیزم بیا اینجا خوبی؟؟
-هق ... هق..نه هقققققققققققققققققق(زهر فلافل تو جونت اورانگوتان تریاک کشیده)
-بیا بریم بخوابیم عزیزم
هانول:حالا چیکار کنم یونگی اوپا هم نیست چقدر دلم براش تنگ شده و اینقدر گریه کرد که خوابش برد
فردا صبح
-هانوللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
-یا شیرموزای جئون هویجی تو کی هستی
-اوه معذزت می خوام من لونا هستم خدمتکار اینجا افتخار میدی دوست باشیم ؟؟
-البته
رئیس:تو این کار و بکن تو هم فلان کار اینم این اونم اون.....
بعد تمیز کزدن عمارت
اون میمون تریک کشید با او ئسر وحشیه اومدن برم ئیش لونا
.
.
.
.
.
-خب از خودت بگو:
........................ (هانول هم همچی رو گفت)
-وایییی عزیزم خیلی گناه داری
-اره دلم برا داداشم تنگ شده من یه نقشه دارم
-چی؟؟؟
-پیس فیس فوی پیس پیس فیس
-واقعاااااااااااااااااا
-ارهههههههههههههههههههههههههه
-وای مرسی ولی تو هم باید بیای
-نمی دونم
-بیا دیگههههههههههههههههه
-باشه
-ایولللللللللللللللللللللللل
-حالا بگیر بخواب که بعد از ظهر برا اون مهمونی کار داریم
-باشه
.
.
.
بعد از ظهر:............
سلاممممممممممممم
با عرض پوزش به خاطر دیر آمدگیامیدوارم بخونین و لذت ببرین
دوستون داری:)
فعلا خداحافظ:)
۵.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.