فیک:اغوا و انتقام
فیک:اغوا و انتقام
راشل ویو
همه خدمتکار ها شروع به کار کردند کار من ساعت ۸ تموم شد لباس رو از برند ysl انتخاب کردم و ارایش اغوا کننده ای کردم (اسلاید ۲و۳ لباس و ارایش اشلی برای مهمانی )
راوی ویو:اشلی به ارامی با کفش های پاشنه بلندش از پله های عمارت پایین اومد و به همراه دو بادیگارد خود سوار ماشین مرسدس بنز مشکی رنگ اش شد حدودا یک ساعت ۳۰ دقیقه تو راه بودن در تمامی راه اشلی فقط به فکر انتقام بود
بعد از رسیدن به محل جشن اشلی پیاده و دم در دعوت نامه رو به بادیگارد داد و بادیگارد به اشلی خوش آمد گفت و در را برای او باز کرد
اشلی ویو :
بر روی صندلی یکی از میزها نشستم که ناگهان در میکروفون گفتند : اقای جئون جانگ کوک و پدرش
و همه شروع کردند به کف زدن وقتی جئون و پدرش رو دیدم بغض گلوم رو گرفت و یهو به یاد ۱۰ سال پیش افتادم
فلش بک به ده سال پیش
راوی ویو: پدر اشلی ده سال پیش ۱۰ ملیون وون از پدر جانگکوک قرض کرده بود و قول داده بود تا یک سال اینکه پس میده اما بعد دوسه ماه فرار میکنه جئون میاد خونه ی اشلی و مادرش و...
اشلی ویو: از مدرسه برگشته بودم و نمره ی ریاضیم ۲۰ شده بود پس خیلی خوشحال بودم داخل حیاط رفتم و مامانم رو صدا میزدم بالا رفتن تو خونه همه جارو گشتم ولی خبری از مامانم نبود که صدای ضربه خوردن چیزی رو از پایین شنیدم رفتم زیرمین یه اکواریوم خیلی بزرگ داشتیم که بابام قبلاً ماهی توش پرورش میداد اما الان فقط توش اب بود با صحنه ای که دیدم خشکم زد ما..ما.مانم داخل اکواریوم بود بع دستش زنجیر زده بودن به طرف شیشه دویدم و سعی کردم اون روبشکونم اما وقتی شکست که کار از کار گذشته بود و نامه ای دیدم که نوشته بود (دختر کوچولو تقصیر من نبود تقصیر بابات بود ببخشید )
بغضم رو قورت دادم و با خشم داشتم به ورودشون نگاه میکردم شرابی که در لیوان بود رو اروم اروم مینوشیدم که حواسم به دخترایی پرت شد که قصد داشتند جئون رو اغوا کنند اما خب هدف من اینه رفتم سمتش و گفتم های مستر جئون
کوک ویو:
دخترای زیادی دیده بودم چه امشب و چه در طول عمرم اما این قابل توصیف نیست
جئون دست اشلی رو بوسید و گفت لیدی جوان اسمتون چیه
اشلی با چشمان دریایی اش که هر مردی رو عاشق خودش میکرد گفت:من اشلی هستم خوشوقتم
کوک غرق اون دختر شد و گفت : لیدی زیبا ایا افتخار رقص با شما رو دارم
اشلی که منتظر همین لحظه بود و ابرویی بالا انداخت و گفت : چرا که نه مستر جئون
به صحنه ی رقص رفتند و اهنگی زیبا پخش شد و کاپل های زیادی میرقصیدند و جئون و اشلی دقیقا در وسط صحنه چقدر زیبا
اما چه میشه کرد وجود اشلی پر از خشم و حس انتقام بود
راشل ویو
همه خدمتکار ها شروع به کار کردند کار من ساعت ۸ تموم شد لباس رو از برند ysl انتخاب کردم و ارایش اغوا کننده ای کردم (اسلاید ۲و۳ لباس و ارایش اشلی برای مهمانی )
راوی ویو:اشلی به ارامی با کفش های پاشنه بلندش از پله های عمارت پایین اومد و به همراه دو بادیگارد خود سوار ماشین مرسدس بنز مشکی رنگ اش شد حدودا یک ساعت ۳۰ دقیقه تو راه بودن در تمامی راه اشلی فقط به فکر انتقام بود
بعد از رسیدن به محل جشن اشلی پیاده و دم در دعوت نامه رو به بادیگارد داد و بادیگارد به اشلی خوش آمد گفت و در را برای او باز کرد
اشلی ویو :
بر روی صندلی یکی از میزها نشستم که ناگهان در میکروفون گفتند : اقای جئون جانگ کوک و پدرش
و همه شروع کردند به کف زدن وقتی جئون و پدرش رو دیدم بغض گلوم رو گرفت و یهو به یاد ۱۰ سال پیش افتادم
فلش بک به ده سال پیش
راوی ویو: پدر اشلی ده سال پیش ۱۰ ملیون وون از پدر جانگکوک قرض کرده بود و قول داده بود تا یک سال اینکه پس میده اما بعد دوسه ماه فرار میکنه جئون میاد خونه ی اشلی و مادرش و...
اشلی ویو: از مدرسه برگشته بودم و نمره ی ریاضیم ۲۰ شده بود پس خیلی خوشحال بودم داخل حیاط رفتم و مامانم رو صدا میزدم بالا رفتن تو خونه همه جارو گشتم ولی خبری از مامانم نبود که صدای ضربه خوردن چیزی رو از پایین شنیدم رفتم زیرمین یه اکواریوم خیلی بزرگ داشتیم که بابام قبلاً ماهی توش پرورش میداد اما الان فقط توش اب بود با صحنه ای که دیدم خشکم زد ما..ما.مانم داخل اکواریوم بود بع دستش زنجیر زده بودن به طرف شیشه دویدم و سعی کردم اون روبشکونم اما وقتی شکست که کار از کار گذشته بود و نامه ای دیدم که نوشته بود (دختر کوچولو تقصیر من نبود تقصیر بابات بود ببخشید )
بغضم رو قورت دادم و با خشم داشتم به ورودشون نگاه میکردم شرابی که در لیوان بود رو اروم اروم مینوشیدم که حواسم به دخترایی پرت شد که قصد داشتند جئون رو اغوا کنند اما خب هدف من اینه رفتم سمتش و گفتم های مستر جئون
کوک ویو:
دخترای زیادی دیده بودم چه امشب و چه در طول عمرم اما این قابل توصیف نیست
جئون دست اشلی رو بوسید و گفت لیدی جوان اسمتون چیه
اشلی با چشمان دریایی اش که هر مردی رو عاشق خودش میکرد گفت:من اشلی هستم خوشوقتم
کوک غرق اون دختر شد و گفت : لیدی زیبا ایا افتخار رقص با شما رو دارم
اشلی که منتظر همین لحظه بود و ابرویی بالا انداخت و گفت : چرا که نه مستر جئون
به صحنه ی رقص رفتند و اهنگی زیبا پخش شد و کاپل های زیادی میرقصیدند و جئون و اشلی دقیقا در وسط صحنه چقدر زیبا
اما چه میشه کرد وجود اشلی پر از خشم و حس انتقام بود
۳.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.