بانوی درد p3
بانوی درد p3
در اتاقو باز کردم که دیدم یه مرد خیلی خوشتیپ نشسته روی تخت که همینطور نگاش میکردم که گفت
کوک: بیا بشین(اشاره به کنار خودش روی تخت)
ا.ت: ب ب باشه (بغض گلوشو گرفته بود)
کوک: ببین چندتا قانون هست
۱منو ددی صدا میکنی
۲مقاومت نمیکنی
۳ قشنگ ناله میکنی
فهمیدی هرزه؟
هرزه رو که گفت یهو گریم گرفت هی گریم کردم که گفت
کوک: چته(با تعجب)
که کل داستان زندگیمو براش تعریف کردم که پوفی کشید و رفت سمت گاو صندوقش یه صد دلاری برداشت و گفت
کوک: پولو بگیرو برو
ا.ت: چ چ چیـــی؟
کوک: میخوای پشیمونم کنی؟
ا.ت: ن نه خیلی ممنون (تعظیم کردو رفت) از عمارت خارج شدمو
امتحان درسام تازه تموم شده بود.
چند روزی گذشته بود نتایج امتحان ها اومد بود که دیدم همه ی امتحانامو قبول شدم باید پول شهریه ی ترم بعد رو میدادم که دیدم با پولی که به دست اورده بودم با دوستام جشن گرفته بودم
و پولی نداشتم ولی یادم افتاد که جئون کوک بهم گفته بود که چند روز بعد جلسه ی اول برم پیشش.
ادامه کامنت
در اتاقو باز کردم که دیدم یه مرد خیلی خوشتیپ نشسته روی تخت که همینطور نگاش میکردم که گفت
کوک: بیا بشین(اشاره به کنار خودش روی تخت)
ا.ت: ب ب باشه (بغض گلوشو گرفته بود)
کوک: ببین چندتا قانون هست
۱منو ددی صدا میکنی
۲مقاومت نمیکنی
۳ قشنگ ناله میکنی
فهمیدی هرزه؟
هرزه رو که گفت یهو گریم گرفت هی گریم کردم که گفت
کوک: چته(با تعجب)
که کل داستان زندگیمو براش تعریف کردم که پوفی کشید و رفت سمت گاو صندوقش یه صد دلاری برداشت و گفت
کوک: پولو بگیرو برو
ا.ت: چ چ چیـــی؟
کوک: میخوای پشیمونم کنی؟
ا.ت: ن نه خیلی ممنون (تعظیم کردو رفت) از عمارت خارج شدمو
امتحان درسام تازه تموم شده بود.
چند روزی گذشته بود نتایج امتحان ها اومد بود که دیدم همه ی امتحانامو قبول شدم باید پول شهریه ی ترم بعد رو میدادم که دیدم با پولی که به دست اورده بودم با دوستام جشن گرفته بودم
و پولی نداشتم ولی یادم افتاد که جئون کوک بهم گفته بود که چند روز بعد جلسه ی اول برم پیشش.
ادامه کامنت
۵.۲k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.