پارت اول
پارت اول
دختر عموی من
ویو آیدا
صبح با صدای غرغرای مامانم بیدار شدم چشامو میمالیدم (منحرف نشو) تا تاری چشام از بین بره
به سمت دره سرویس بهداشتی رفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم و لباس پوشیدم (عکسشو میزارم ) و رفتم پایین
مامان و بابا داشتند صبحونه می خوردند
رفتم سمتشون تا سلام کنم اما صدای بوق ماشین اومد فهمیدم اون میمونه (برادرش مهراد ) رفتم سمت در و کفشام رو پوشیدم و رفتم نشستم تو ماشین و سلام کردم
آیدا :سلام
مهراد: سلام چقدر دیر اومدی
آیدا :خوب کردم
مهراد :دختره ...(حرصی)
رفتیم به سمت دانشگاه
پرش زمانی به دانشگاه
وارد دانشگاه که شدیم یکی از پشت چشام رو گرفت فهمیدم کیه پس دستامو از پشت بردم و قلقلکش دادم که دستاشو ول کرد وهمو بغل کردیم
بیا پایین
پایین تر
خماری
شرطا : لایک ۵
کامنت ۵
دختر عموی من
ویو آیدا
صبح با صدای غرغرای مامانم بیدار شدم چشامو میمالیدم (منحرف نشو) تا تاری چشام از بین بره
به سمت دره سرویس بهداشتی رفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم و لباس پوشیدم (عکسشو میزارم ) و رفتم پایین
مامان و بابا داشتند صبحونه می خوردند
رفتم سمتشون تا سلام کنم اما صدای بوق ماشین اومد فهمیدم اون میمونه (برادرش مهراد ) رفتم سمت در و کفشام رو پوشیدم و رفتم نشستم تو ماشین و سلام کردم
آیدا :سلام
مهراد: سلام چقدر دیر اومدی
آیدا :خوب کردم
مهراد :دختره ...(حرصی)
رفتیم به سمت دانشگاه
پرش زمانی به دانشگاه
وارد دانشگاه که شدیم یکی از پشت چشام رو گرفت فهمیدم کیه پس دستامو از پشت بردم و قلقلکش دادم که دستاشو ول کرد وهمو بغل کردیم
بیا پایین
پایین تر
خماری
شرطا : لایک ۵
کامنت ۵
۳.۶k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.