🌑🖤عـشـق احـمـقـانـه🖤🌑
#عشق_احمقانه🖤🌿
🌿🖤𝑺𝑻𝑼𝑷𝑰𝑫 𝑳𝑶𝑽𝑬🖤🌿
پارت:15
نمیتونستم تکون بخورم ترسیده بودم چرا چرا اصلا اون اون حالم بد شده بود دلم میخواست بیارم بالا سریع رفتم دستشوییی و اوردم بالا و اشک میریختمممممم
+هقققققق ام... امکا...امکان نداره نمیتونم باور کنمممم*جیغغغغغغ*
دیدم کوک سریع وارد شد و گفت:
=لایلا چته لایلاااااا چرا چیزی نمیگی
داشت شونه هامو تکون میداد ولی من هینجوری با اشک بهش نگاه میکردممممم
*ویو جونگکوک*
همینجوری داشتم تکونش میدادم فقط زل زده بود بهم و زیر بلب چیزایی میگفت که من نمیفهمیدم.
*ویو لایلا*
+چرا من؟*زمزمه وار*
=چت شده د بگو دیگهههه*داد*
با داد جونگکوک و سیلی ای که بهم زد به خودم اومدم و دستمو گذاشتم جای سیلیش
جونگکوک هم تعجب کرده بود و گفت
=من من.... من معذرت میخوام نمیخواستم.....
اومد بقیه حرفشو بزنه که پریدم بغش و اشک ریختم اونم هیچی نگفت و بغلم کرد.........
ادامه دارد......
خماریییییییی
🌿🖤𝑺𝑻𝑼𝑷𝑰𝑫 𝑳𝑶𝑽𝑬🖤🌿
پارت:15
نمیتونستم تکون بخورم ترسیده بودم چرا چرا اصلا اون اون حالم بد شده بود دلم میخواست بیارم بالا سریع رفتم دستشوییی و اوردم بالا و اشک میریختمممممم
+هقققققق ام... امکا...امکان نداره نمیتونم باور کنمممم*جیغغغغغغ*
دیدم کوک سریع وارد شد و گفت:
=لایلا چته لایلاااااا چرا چیزی نمیگی
داشت شونه هامو تکون میداد ولی من هینجوری با اشک بهش نگاه میکردممممم
*ویو جونگکوک*
همینجوری داشتم تکونش میدادم فقط زل زده بود بهم و زیر بلب چیزایی میگفت که من نمیفهمیدم.
*ویو لایلا*
+چرا من؟*زمزمه وار*
=چت شده د بگو دیگهههه*داد*
با داد جونگکوک و سیلی ای که بهم زد به خودم اومدم و دستمو گذاشتم جای سیلیش
جونگکوک هم تعجب کرده بود و گفت
=من من.... من معذرت میخوام نمیخواستم.....
اومد بقیه حرفشو بزنه که پریدم بغش و اشک ریختم اونم هیچی نگفت و بغلم کرد.........
ادامه دارد......
خماریییییییی
۷.۲k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.