پارت سیزده
پارت سیزده
دوساعت بعد
دکتر اومد و اجوما رو برد، منم رفتم تو اتاقم نمیتونستم اون صحنه رو ببینم. همش فکر اینکه دیگه اجوما نیست و قرار روزام بدون اون سپری بشه، باعث میشد بغضم بزرگ و بزرگ تر بشه. کمکم داشتم میترکیدم که...
&جیمین؟
+بله؟ *لرزش بد*
✓به مین و کیم...خبر بدم؟
+بده
✓واقعا؟
+اره مگه کری؟
✓باشه...پس من میرم کد بزنم، ببخشید
یوگیوم رفت، درکش میکرد و واسه همین اصلا به دل نمیگرفت
& راستی جیمین.......گرفتیمش
+چـ...چی؟
تا اینو شنیدم مثل فِشَنگ اومدم بیرون
+چی گفتی؟
&اون عوضی رو...گرفتیم
+کجاس؟
&کجا باید باشه؟
عین چی دوئیدم طرف اتاق شکنجه و وتردش شدم و به محض دیدنش یه مشت تو صورتش خوابوندم، تا میخواستم بعدی رو بزنم کای دستم رو گرفت
&اروم باش پسر، میدونم میخوای تیکه تیکش کنی ولی الان نه...باید ازش اطلاعات بگیریم
+بـ...باشه
&خب بگو ببینم...از طرف کی اومدی؟
•..................
&حرف نمیزنی نه؟
«مرتیکه پوزخند زد»
&الان خندت و به گه خوردن تبدیل میکنم
«یه میله داغ و برداشت و گذاشت رو پاش و بعدش زود برش داشت»
•اییییی
&خب بگو، واسه کی کار میکنی؟ و دستورت چی بود؟
•خب....من.... نمیدونم *پوزخند*
&میخوای بمـ....
که یهو جیمین میله رو ازم گرفت و چسبودند بهش و بر نداشت
•ااااااااااااااایییییییی
+بنااااااااااال *اربده*
•لیییییی، لی، لییییی، اییییییی
«دستم شل شد و میله افتاد....حدس میزدم که یه کاسه ای زیر نیم کاسشه اما.....باید تاوان پس بده»
&جیـ...جیمین...
+بکشیدش
&چی؟
+همین که شنیدی...من میرم
&کجا؟
+مهمونی خونه ی سوجون
&نه، منم باهات میـ...
+گفتم نههههه *اربده*
&..................
«از اتاق اومدم بیرون و رفتم اماده شدم و تفنگ و نارنجک و همه چیزمو برداشتم و رفتم پایین. از در رفتم بیرون که با دیدنشون سرجام وایسادم»
-چیشده؟ کجا میری؟
~بهمون کد زدی نه؟
+اره....برید داخل....باید برم یکی رو جر واجر کنم
-=~؛/٪چیشده؟!
+برید داخللللللللللل *باز هم اربده*
٪/=؛ ~-..............
«بعدشم رفتم سمت ماشینم و نشستم توش که......وای، بازم این»
-برو
+گمشو پایین
-نمیرم
+یونگی، برو پایین
-جیمین، نمیرم پایین *اداشو در اورد*
+ترو خدا برو پایین
-نه، عمرا
+اخه، از کی تا حالا تو به مشکلات من اهمیت میدی؟
-مگه صلح نکردیم؟
+صلللللح؟
-اره، یوگیوم گفت
+واااااای، یوگیووووم *زیر لب*
+باشه اصن صلح کردیم....ولی تو کجا میایی؟
-ما الان صلحیم و تو هم تیمیه منی و من هم تیمی هامو رها نمیکنم
+اونا چی؟
-تهیونگ بالا سرشونه
+.... تف بهت، باشه
-خوبه
+😑😒😑😒
یاه یاه یاه، کرمم گرفته! 😏😂
دوساعت بعد
دکتر اومد و اجوما رو برد، منم رفتم تو اتاقم نمیتونستم اون صحنه رو ببینم. همش فکر اینکه دیگه اجوما نیست و قرار روزام بدون اون سپری بشه، باعث میشد بغضم بزرگ و بزرگ تر بشه. کمکم داشتم میترکیدم که...
&جیمین؟
+بله؟ *لرزش بد*
✓به مین و کیم...خبر بدم؟
+بده
✓واقعا؟
+اره مگه کری؟
✓باشه...پس من میرم کد بزنم، ببخشید
یوگیوم رفت، درکش میکرد و واسه همین اصلا به دل نمیگرفت
& راستی جیمین.......گرفتیمش
+چـ...چی؟
تا اینو شنیدم مثل فِشَنگ اومدم بیرون
+چی گفتی؟
&اون عوضی رو...گرفتیم
+کجاس؟
&کجا باید باشه؟
عین چی دوئیدم طرف اتاق شکنجه و وتردش شدم و به محض دیدنش یه مشت تو صورتش خوابوندم، تا میخواستم بعدی رو بزنم کای دستم رو گرفت
&اروم باش پسر، میدونم میخوای تیکه تیکش کنی ولی الان نه...باید ازش اطلاعات بگیریم
+بـ...باشه
&خب بگو ببینم...از طرف کی اومدی؟
•..................
&حرف نمیزنی نه؟
«مرتیکه پوزخند زد»
&الان خندت و به گه خوردن تبدیل میکنم
«یه میله داغ و برداشت و گذاشت رو پاش و بعدش زود برش داشت»
•اییییی
&خب بگو، واسه کی کار میکنی؟ و دستورت چی بود؟
•خب....من.... نمیدونم *پوزخند*
&میخوای بمـ....
که یهو جیمین میله رو ازم گرفت و چسبودند بهش و بر نداشت
•ااااااااااااااایییییییی
+بنااااااااااال *اربده*
•لیییییی، لی، لییییی، اییییییی
«دستم شل شد و میله افتاد....حدس میزدم که یه کاسه ای زیر نیم کاسشه اما.....باید تاوان پس بده»
&جیـ...جیمین...
+بکشیدش
&چی؟
+همین که شنیدی...من میرم
&کجا؟
+مهمونی خونه ی سوجون
&نه، منم باهات میـ...
+گفتم نههههه *اربده*
&..................
«از اتاق اومدم بیرون و رفتم اماده شدم و تفنگ و نارنجک و همه چیزمو برداشتم و رفتم پایین. از در رفتم بیرون که با دیدنشون سرجام وایسادم»
-چیشده؟ کجا میری؟
~بهمون کد زدی نه؟
+اره....برید داخل....باید برم یکی رو جر واجر کنم
-=~؛/٪چیشده؟!
+برید داخللللللللللل *باز هم اربده*
٪/=؛ ~-..............
«بعدشم رفتم سمت ماشینم و نشستم توش که......وای، بازم این»
-برو
+گمشو پایین
-نمیرم
+یونگی، برو پایین
-جیمین، نمیرم پایین *اداشو در اورد*
+ترو خدا برو پایین
-نه، عمرا
+اخه، از کی تا حالا تو به مشکلات من اهمیت میدی؟
-مگه صلح نکردیم؟
+صلللللح؟
-اره، یوگیوم گفت
+واااااای، یوگیووووم *زیر لب*
+باشه اصن صلح کردیم....ولی تو کجا میایی؟
-ما الان صلحیم و تو هم تیمیه منی و من هم تیمی هامو رها نمیکنم
+اونا چی؟
-تهیونگ بالا سرشونه
+.... تف بهت، باشه
-خوبه
+😑😒😑😒
یاه یاه یاه، کرمم گرفته! 😏😂
۴.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.