پارت سوم 🩵
پارت سوم 🩵
ات : بعد از اینکه به قصر رسید حالش بد شد و نزدیک بود زمین بخوره که فیلیکس گرفتش
با نگرانی گفت حالت خوبه ات اتتتت
ات :از هوش رفته بود
فیلیکس با سرعت پزشک دربار رو احضار کرد
پزشک دربار : متوجه شده بود که ات چرا حالش بده ولی خجالت میکشید که به پرنس بگه
فیلیکس: حالش چطوره
پزشک:ام ببخشید نمیدونم چطوری توضیح بدهم قربان دخترا یک دورانی دارند
ایشون در اون دوران هستند و در این دوران خون زیادی از بدنشون میرود
ایشون به خاطر خون ریزی شدید و دل درد از حال رفتن و نیاز به توجه زیادی دارند
و باید گرم بمانند
فیلیکس:ممنون میتوانید مرخص شوید
فلیکس کنار ات میمونه و خوابش میبره و ات
با ناله از خواب بیدار میشه
فیلیکس هول میشه نمیدونه چیکارکنه
ات شروع به گریه میکنه و فلیکس سر ات و توی سینش میبره و نوازشش میکنه و خودش هم میشینه رو تخت میگه آروم باش کوچولو
تو دختر منی نمیزارم دیگه درد بکشی
الانم تو بغلم بخواب آروم شی
ات با شنیدن حرفاش آرامش خوبی میگیره و تو بغلش میخوابه 🩵
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لایک۱۵🩵
کامنت ۱۵ 🩵
تا نشه گذاشته نمیشه🩵
.
.
ات : بعد از اینکه به قصر رسید حالش بد شد و نزدیک بود زمین بخوره که فیلیکس گرفتش
با نگرانی گفت حالت خوبه ات اتتتت
ات :از هوش رفته بود
فیلیکس با سرعت پزشک دربار رو احضار کرد
پزشک دربار : متوجه شده بود که ات چرا حالش بده ولی خجالت میکشید که به پرنس بگه
فیلیکس: حالش چطوره
پزشک:ام ببخشید نمیدونم چطوری توضیح بدهم قربان دخترا یک دورانی دارند
ایشون در اون دوران هستند و در این دوران خون زیادی از بدنشون میرود
ایشون به خاطر خون ریزی شدید و دل درد از حال رفتن و نیاز به توجه زیادی دارند
و باید گرم بمانند
فیلیکس:ممنون میتوانید مرخص شوید
فلیکس کنار ات میمونه و خوابش میبره و ات
با ناله از خواب بیدار میشه
فیلیکس هول میشه نمیدونه چیکارکنه
ات شروع به گریه میکنه و فلیکس سر ات و توی سینش میبره و نوازشش میکنه و خودش هم میشینه رو تخت میگه آروم باش کوچولو
تو دختر منی نمیزارم دیگه درد بکشی
الانم تو بغلم بخواب آروم شی
ات با شنیدن حرفاش آرامش خوبی میگیره و تو بغلش میخوابه 🩵
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لایک۱۵🩵
کامنت ۱۵ 🩵
تا نشه گذاشته نمیشه🩵
.
.
۲.۹k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.