پارت ششم
پارت ششم
شوگا: یهویی با دیدن تائو آب میپره گلوش و سرفه میکنه
تائو:بدو بدو آروم آروم تب بخور مگه هیولا دیدی که یهویی با مشت محکم میزنم از پشت شوگا 😂
شوگا:آروم بابا مگه دعوا داری اینجوری میزنی ،😑 نه والا هیولا ندیدم فقط اینقدر خوشگل شدی که یهویی آب پرید گلوم
تائو:آها ببخشید بابت محکم زدن یهویی هل شدم
شوگا:باشه بیا بشین من برم یه دوش بگیرم لباسم بپوشم میام
تائو:باشه
شوگا بعد از چن مین از اتاق میاد بیرون با موهای ریخته به جلوی صورتش که تائو آنقدر ذوق میکنه با دیدن شوگا که بغض میکنه تا یکمی خودشو لوس کنه و شکل هم با دیدن تائو میره پیششو میگه
شوگا:تائو چیشده چرا بغضیدی
تائو:موهاشو بالا میده و میگه آخه چرا انقد شیرینی کوچووووووللووووو
شوگا با گفتن حرف تائو در تعجب میمونه
شوگا:به من گفتی کوچولوو نه تو دلت تنبیه میخاد😈😈
تائو:نه غلط کردم اوکی من گوچولوم تو بزرگی باشه باشه اذیت نکن دیگه دادااششش
شوگا:باشه شیطون یه بوس رو لپش میندازه و میره پیش نازخاتون
شوگا:نازخاتون ناهار آمادس
نازخاتون:بله آمادس
و شوگا میاد کنار تائو میشینه که یهویی صدای قور قور قور کردن شکم تائو رو میشنوه
تائو: آییی دلمم گشنمه 😁😁
شوگادستشو میزاره رو شکم تائو و میگه
شوگا:الهییی الان غذا میخوری
نازخاتون:آقا غذا آمادس
شوگا:باشه اومدیم بلن شو بریم تائو
شوگا و تائو مشغول خوردن بود و یهویی شوگا بر میگرده به نازخاتون میگه
شوگا: ناز خاتون یه چند دقیقه بشینین کار دارم باهاتون
نازخاتون:چشم
شوگا:ناز خاتون رُک بگم حرفمو میشه مادر منو تائو باشین
نازخاتون:م...م..من ارباب
شوگا:بله مگه غیر از شما کسی هست اینجا
نازخاتون:چشم پسرم (چقدر زود گرم گرفتن🙄🙄)
و یهویی تائووو
بگین چیکا میکنه تائو ولی یادتون نره لایکا بالا نمیره اشکال ندارع من مهربونم 😚
شوگا: یهویی با دیدن تائو آب میپره گلوش و سرفه میکنه
تائو:بدو بدو آروم آروم تب بخور مگه هیولا دیدی که یهویی با مشت محکم میزنم از پشت شوگا 😂
شوگا:آروم بابا مگه دعوا داری اینجوری میزنی ،😑 نه والا هیولا ندیدم فقط اینقدر خوشگل شدی که یهویی آب پرید گلوم
تائو:آها ببخشید بابت محکم زدن یهویی هل شدم
شوگا:باشه بیا بشین من برم یه دوش بگیرم لباسم بپوشم میام
تائو:باشه
شوگا بعد از چن مین از اتاق میاد بیرون با موهای ریخته به جلوی صورتش که تائو آنقدر ذوق میکنه با دیدن شوگا که بغض میکنه تا یکمی خودشو لوس کنه و شکل هم با دیدن تائو میره پیششو میگه
شوگا:تائو چیشده چرا بغضیدی
تائو:موهاشو بالا میده و میگه آخه چرا انقد شیرینی کوچووووووللووووو
شوگا با گفتن حرف تائو در تعجب میمونه
شوگا:به من گفتی کوچولوو نه تو دلت تنبیه میخاد😈😈
تائو:نه غلط کردم اوکی من گوچولوم تو بزرگی باشه باشه اذیت نکن دیگه دادااششش
شوگا:باشه شیطون یه بوس رو لپش میندازه و میره پیش نازخاتون
شوگا:نازخاتون ناهار آمادس
نازخاتون:بله آمادس
و شوگا میاد کنار تائو میشینه که یهویی صدای قور قور قور کردن شکم تائو رو میشنوه
تائو: آییی دلمم گشنمه 😁😁
شوگادستشو میزاره رو شکم تائو و میگه
شوگا:الهییی الان غذا میخوری
نازخاتون:آقا غذا آمادس
شوگا:باشه اومدیم بلن شو بریم تائو
شوگا و تائو مشغول خوردن بود و یهویی شوگا بر میگرده به نازخاتون میگه
شوگا: ناز خاتون یه چند دقیقه بشینین کار دارم باهاتون
نازخاتون:چشم
شوگا:ناز خاتون رُک بگم حرفمو میشه مادر منو تائو باشین
نازخاتون:م...م..من ارباب
شوگا:بله مگه غیر از شما کسی هست اینجا
نازخاتون:چشم پسرم (چقدر زود گرم گرفتن🙄🙄)
و یهویی تائووو
بگین چیکا میکنه تائو ولی یادتون نره لایکا بالا نمیره اشکال ندارع من مهربونم 😚
۵.۶k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲