برادر غیرتی من
پارت ۶۰
یون : برو اون ور
یونهو: دایییییییییییییییییییییییییییییییییییی ( گریه )
پامو بغل کرد
هوجو گوشمو ول کرد و از پشت موهامو نوازش می کرد
یون : اههههههههههه یونهو ولم کن
یونهو : دایی منو دوس ندارع ( گریه )
یون : در واقع من هیچ بچه ای رو دوس ندارم ( زیر لب )
که دیدم اون بچه ی کوچولو داره با پاک مشت میزنه
بلندش کردم
یون : چه موجود عجیبی
یونهو : ( کیوته و بغض کرده )
یون : این چه موجودیه
یونا : موجودی به نام بچه
یونهو : دایی چقدر درازی ( کیوت )
یون : من درازم کوتوله
یونهو : آره ( چشماشو بسته )
یون : این دراز تره
هوجو : من درازم ؟فقط دو مترم
یونهو : ( دستاشو باز کرده تا هوجو بغلش کنه )
گذاشتمش زمین و رفتم بغل هوجو
یون : این مال خودمه برو پیش مامانت
یونهو : مامانییییییییییییییییییییییییی
یونا : بچه نشو
یون : فشار بخور
یونا : من اون وو رو دارم
یونهو : دایی به جای اون منو بغل کن
یون : برو پیش مامانت اون بغلت کنه
هوجو : یون بچه نشو بیا اینجا کوچولو
یون : باشه من میرم موهامو ببندم
ته : مگه انقدر موهام تو کش میره ؟
یون : آره آیا به شما ربطی دارع
رفتم تو اتاقم هم از دست هوجو عصبانی بودم که اون موجود رو مخ رو بغل کرد هم از دست یونا و جناب کیم
موهامو بستم نشستم رو تختم و انقدر عقب رفتم که به دیوار رسیدم به دیوار تکیه دادم پاهامو بغل کردم و سرمو گذاشتم رو زانوهام
گوشیمو وصل هدفونم کردم و هنگ گذاشتم و هدفونم رو گذاشتم
۵ ساعت بعد
همه : یون بیا بریم جنگل
یون : باشه اومدم
لباسمو عوض کردم و با هدفون و گوشیم رفتم بیرون
یون : من آمادم بریم
هوجو : موهاتو بستی شد پنج ساعت
یون : نه داشتم با گوشیم ور میرفتم خوابم برد
بهشون نگفتم که تمام این پنج ساعت داشتم آهنگ گوش میدادم
رفتیم بیرون همه با ماشین رفتن سمت جنگل ولی من خواستم پیاده برم و رفتم سمت جنگل تو جنگل رفتم جای همیشگی یه محل سرسبز بود که دورش به حالت دایره پر درخت بود و هیچ جا معلوم نبود
داشتم آهنگ گوش میدادم که یه گربه اومد سمتم و رفت پشت سرم
یونهو : مامانی پیداش کردم عه دایی
یون : با این گربه چیکار داری
یونا : میخواد بگیرتش
یون : من اجازه نمیدم
هانول : سخت نگیر دیگه
یون : منم جزوی از جنگلم و نمیزارم به بقیه ی حیوونات اسیب بزنید
ته : بیاین بریم این دیونه رو بزاریم به حال خودش
هوجو : کجایی نیم ساعته دارم دنبالت میگردم خوبی سالمی اتفاقی برات نیوفتاده که میخوای........
دستمو گذاشتم رو دهنش
یون : نفس بگیر نه هیچیم نیست
هوجو : آخیشششششششش جون به لبم کردی
یون : برو گربه کوچولو
همه رفتن ولی هوجو موند اومدم بشینم هوجو زدو تر از من نشست و من افتادم رو پاش
یون : ببخشید
هوجو : بلند بشی بدنت سالم نمیمونه
یون : .......
یون : برو اون ور
یونهو: دایییییییییییییییییییییییییییییییییییی ( گریه )
پامو بغل کرد
هوجو گوشمو ول کرد و از پشت موهامو نوازش می کرد
یون : اههههههههههه یونهو ولم کن
یونهو : دایی منو دوس ندارع ( گریه )
یون : در واقع من هیچ بچه ای رو دوس ندارم ( زیر لب )
که دیدم اون بچه ی کوچولو داره با پاک مشت میزنه
بلندش کردم
یون : چه موجود عجیبی
یونهو : ( کیوته و بغض کرده )
یون : این چه موجودیه
یونا : موجودی به نام بچه
یونهو : دایی چقدر درازی ( کیوت )
یون : من درازم کوتوله
یونهو : آره ( چشماشو بسته )
یون : این دراز تره
هوجو : من درازم ؟فقط دو مترم
یونهو : ( دستاشو باز کرده تا هوجو بغلش کنه )
گذاشتمش زمین و رفتم بغل هوجو
یون : این مال خودمه برو پیش مامانت
یونهو : مامانییییییییییییییییییییییییی
یونا : بچه نشو
یون : فشار بخور
یونا : من اون وو رو دارم
یونهو : دایی به جای اون منو بغل کن
یون : برو پیش مامانت اون بغلت کنه
هوجو : یون بچه نشو بیا اینجا کوچولو
یون : باشه من میرم موهامو ببندم
ته : مگه انقدر موهام تو کش میره ؟
یون : آره آیا به شما ربطی دارع
رفتم تو اتاقم هم از دست هوجو عصبانی بودم که اون موجود رو مخ رو بغل کرد هم از دست یونا و جناب کیم
موهامو بستم نشستم رو تختم و انقدر عقب رفتم که به دیوار رسیدم به دیوار تکیه دادم پاهامو بغل کردم و سرمو گذاشتم رو زانوهام
گوشیمو وصل هدفونم کردم و هنگ گذاشتم و هدفونم رو گذاشتم
۵ ساعت بعد
همه : یون بیا بریم جنگل
یون : باشه اومدم
لباسمو عوض کردم و با هدفون و گوشیم رفتم بیرون
یون : من آمادم بریم
هوجو : موهاتو بستی شد پنج ساعت
یون : نه داشتم با گوشیم ور میرفتم خوابم برد
بهشون نگفتم که تمام این پنج ساعت داشتم آهنگ گوش میدادم
رفتیم بیرون همه با ماشین رفتن سمت جنگل ولی من خواستم پیاده برم و رفتم سمت جنگل تو جنگل رفتم جای همیشگی یه محل سرسبز بود که دورش به حالت دایره پر درخت بود و هیچ جا معلوم نبود
داشتم آهنگ گوش میدادم که یه گربه اومد سمتم و رفت پشت سرم
یونهو : مامانی پیداش کردم عه دایی
یون : با این گربه چیکار داری
یونا : میخواد بگیرتش
یون : من اجازه نمیدم
هانول : سخت نگیر دیگه
یون : منم جزوی از جنگلم و نمیزارم به بقیه ی حیوونات اسیب بزنید
ته : بیاین بریم این دیونه رو بزاریم به حال خودش
هوجو : کجایی نیم ساعته دارم دنبالت میگردم خوبی سالمی اتفاقی برات نیوفتاده که میخوای........
دستمو گذاشتم رو دهنش
یون : نفس بگیر نه هیچیم نیست
هوجو : آخیشششششششش جون به لبم کردی
یون : برو گربه کوچولو
همه رفتن ولی هوجو موند اومدم بشینم هوجو زدو تر از من نشست و من افتادم رو پاش
یون : ببخشید
هوجو : بلند بشی بدنت سالم نمیمونه
یون : .......
۲.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.