پیشی من
#پیشی_من
part3
تهیونگ:قضیه جدیه هیونگ اگه واقعا اخراج شی چی
یونگی:صحیح
نامجون:محض رضای خدا یونگی
جیهوپ:همین الان میریم کمپانی
جیمین:باید رو آلبوم قبلیت کار کنی
کوک:باید تا قبل از ماه جدید تمومش کنی
جیهوپ:خیلی خب بپوش بریم کمپانی
شوگا:حوصله ند...
نامجون:همین الان!
شوگا:باش
ویو شوگا:آخه واسه آخرین آهنگم که خوندم گوشم سوت میکشید سرم بشدت درد میگرفت و دست و پام به طور عجیبی میلرزید هر وقت میرفتم رو صحنه یا اهنگ میخوندم خیلی کمرنگ این علائم رو داشتم ولی جدی نگرفتم و الان غیر قابل تحمل شده دیگه نمیتونم نمیتونمم به اعضا چیزی بگم آخه نمیخوام نگرانشون کنم باید رو آلبومشون تمرکز کنن
یونگی رفت پیش اعضا
جیهوپ:خیلی خببب بزنن بریییمم
نامجون با لبخند:باتری گروه
*رسیدن محل تمرین
تهیونگ:خوب نگاه کن یونگی ۱ ماه اینجا نیمدی
شوگا:خیلی خب بابا
*اعضا آماده شدن برای تمرین
جیهوپ:خیلی خب ما الان داریم روی سولو کار میکنیم ولی الان باید گروهی تمرین کنیم تمرینم نه باید انگیزه رو به یونگی برگردونیم پس یه آهنگ قدیمی میخونیم
جیمین:دینامیت؟
جیهوپ:نه اون نه
جیمین:باتر؟
جیهوپ:نه اونم نه
جیمین:فیک لاو؟
جیهوپ:خبب
نامجون:همین خوبه
*همه اعضا اوکی خوندن و نوبت یونگی شد
ویو یونگی:خیلی خب نوبت منه باید خوب بخونم من میتونم تا میکروفون گرفتم جلوی دهنم و کلمه ی اولو گفتم دباره اون سردرد لعنتی اومد سراغم کلماتو تیکه تیکه و بریده بریده میگفتم
جیهوپ:خوبی؟
کوک:هیونگ عرق کردی؟
نامجون:شوگا؟
ته:هیونگ مطمئنی خوبی؟
شوگا :خوبم خوبم
همه زندگیم داشت جلوی چشمم رژه میرفت ینی دارم میمیرم؟(نویسنده این متن بمیره پسرم )
کوک:هیونگ هیونگ و شوگا از هوش رفت
همه اعضا رفتن سمتش
نامجون:آمبولانس خبر کنید عجله کنید یونگی یونگی خوبی؟
کوک:هیونگ؟
ته:بزار من زنگ میزنم به آمبولانس
جیمین:ش شوگا شوگا خوبی
جیهوپ:شوکا بیدار شو شوگا خوبی شوگاا
جین:شوگا؟؟ای خداا بلندش کنید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
part3
تهیونگ:قضیه جدیه هیونگ اگه واقعا اخراج شی چی
یونگی:صحیح
نامجون:محض رضای خدا یونگی
جیهوپ:همین الان میریم کمپانی
جیمین:باید رو آلبوم قبلیت کار کنی
کوک:باید تا قبل از ماه جدید تمومش کنی
جیهوپ:خیلی خب بپوش بریم کمپانی
شوگا:حوصله ند...
نامجون:همین الان!
شوگا:باش
ویو شوگا:آخه واسه آخرین آهنگم که خوندم گوشم سوت میکشید سرم بشدت درد میگرفت و دست و پام به طور عجیبی میلرزید هر وقت میرفتم رو صحنه یا اهنگ میخوندم خیلی کمرنگ این علائم رو داشتم ولی جدی نگرفتم و الان غیر قابل تحمل شده دیگه نمیتونم نمیتونمم به اعضا چیزی بگم آخه نمیخوام نگرانشون کنم باید رو آلبومشون تمرکز کنن
یونگی رفت پیش اعضا
جیهوپ:خیلی خببب بزنن بریییمم
نامجون با لبخند:باتری گروه
*رسیدن محل تمرین
تهیونگ:خوب نگاه کن یونگی ۱ ماه اینجا نیمدی
شوگا:خیلی خب بابا
*اعضا آماده شدن برای تمرین
جیهوپ:خیلی خب ما الان داریم روی سولو کار میکنیم ولی الان باید گروهی تمرین کنیم تمرینم نه باید انگیزه رو به یونگی برگردونیم پس یه آهنگ قدیمی میخونیم
جیمین:دینامیت؟
جیهوپ:نه اون نه
جیمین:باتر؟
جیهوپ:نه اونم نه
جیمین:فیک لاو؟
جیهوپ:خبب
نامجون:همین خوبه
*همه اعضا اوکی خوندن و نوبت یونگی شد
ویو یونگی:خیلی خب نوبت منه باید خوب بخونم من میتونم تا میکروفون گرفتم جلوی دهنم و کلمه ی اولو گفتم دباره اون سردرد لعنتی اومد سراغم کلماتو تیکه تیکه و بریده بریده میگفتم
جیهوپ:خوبی؟
کوک:هیونگ عرق کردی؟
نامجون:شوگا؟
ته:هیونگ مطمئنی خوبی؟
شوگا :خوبم خوبم
همه زندگیم داشت جلوی چشمم رژه میرفت ینی دارم میمیرم؟(نویسنده این متن بمیره پسرم )
کوک:هیونگ هیونگ و شوگا از هوش رفت
همه اعضا رفتن سمتش
نامجون:آمبولانس خبر کنید عجله کنید یونگی یونگی خوبی؟
کوک:هیونگ؟
ته:بزار من زنگ میزنم به آمبولانس
جیمین:ش شوگا شوگا خوبی
جیهوپ:شوکا بیدار شو شوگا خوبی شوگاا
جین:شوگا؟؟ای خداا بلندش کنید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
۳.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.