عشقی در گذشته
عشقی در گذشته
پارت 2
20 دقیقه بعد رسیدیم به عمارت. اونجا اصلا تغییری نکرده بود و بادیگاردای دم در میشناختنم پس به راحتی رفتم داخل. صدای غرغرهای جین مثل همیشه توی کل عمارت پیچیده بود. رفتم داخل، اعضا تا منو دیدن خشکشون زده ، لبخند کمرنگی زدم و هر چیزی که دستم بودو گذاشتم زمین و پریدم بغل جین، جین هم متقابلا بغلم کرد. یهو دیدم شوگا از پله ها سریع اومد پایین.
شوگا:ا/ت (بغلش کرد)
ویو کوک
داشتیم به غرغرهای جین گوش میدادیم که ا/ت اومد داخل. خیلی تعجب کرده بودکه رفت بغل جین. چرا دروغ، دلم براش تنگ شده بود...
پایان ویو کوک
شوگا:ا/ت شییی دلم واست تنگ شده بود
ا/ت:منم اوپااا
همینجوری که حرف میزدیم ی دختر......
ادامه در پارت بعد.....
پارت 2
20 دقیقه بعد رسیدیم به عمارت. اونجا اصلا تغییری نکرده بود و بادیگاردای دم در میشناختنم پس به راحتی رفتم داخل. صدای غرغرهای جین مثل همیشه توی کل عمارت پیچیده بود. رفتم داخل، اعضا تا منو دیدن خشکشون زده ، لبخند کمرنگی زدم و هر چیزی که دستم بودو گذاشتم زمین و پریدم بغل جین، جین هم متقابلا بغلم کرد. یهو دیدم شوگا از پله ها سریع اومد پایین.
شوگا:ا/ت (بغلش کرد)
ویو کوک
داشتیم به غرغرهای جین گوش میدادیم که ا/ت اومد داخل. خیلی تعجب کرده بودکه رفت بغل جین. چرا دروغ، دلم براش تنگ شده بود...
پایان ویو کوک
شوگا:ا/ت شییی دلم واست تنگ شده بود
ا/ت:منم اوپااا
همینجوری که حرف میزدیم ی دختر......
ادامه در پارت بعد.....
۲.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.