وقتی از سفر کاری......
وقتی از سفر کاری بر میگردن و میبینن نصف صورتت سوخته و باند پیچی شده(درخواستی)
#سناریو
#درخواستی
- نامجون : وقتی بر میگرده میبینی نیستی خونه و به موبایلت زنگ میزنه
_ الو ،ا/ت؟ کجایی؟
+سلام ، من پرستار ایشونم و ایشون بیمارستانن
نامجون خودشو با عجله میرسونه به بیمارستان! ..
ا/ت رو دید که توی اون وضعیته و خودشو بابت اون موضوع مقصر میدونست!
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
- جین : توی تختت خواب بودی که دست کسی رو روی سرت حس کردی
+ اومم...بالاخره رسیدی؟!
_چ...چه بلایی سر صورتت اومده؟
+یه نفر ....
_ خب؟!
+ بهم ... اسید پاشید
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-یونگی: رفته بودی فرودگاه استقبال یونگی و وقتی یونگی صورت تورو با اون وضع دید ، واقعا نگران شده بود و با عجله دوید سمتت و توی بغلت گریه کرد..
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-هوسوک: مواظبت بود تا سریع تر خوب بشی ... و از کنارت جم نمیخورد و دارو هات رو همیشه به موقع میداد و خودش برات پماد میزد .... !
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-جیمین : بهت گفت ...
_ ا/ت ؟ چه بلایی سر صورتت اومده ؟ اون صورتت که مثل صورت فرشته ها بود ؟
سعی می کرد به روت نیاره که صورتت سوخته ..!
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
- تهیونگ: دوست دختر سابق تهیونگ با کمک یکی از ساسنگ فن ها رفت به خونه تهیونگ و ا/ت و ا/ت رو شکنجه داد و روی صورتش روغن داغ ریخته بود ..
_ یاا! ا/ت .. کی این بلا رو روی صورتت آورد؟
+...هان..میرا... اون...اومد خ..خونه و بعد روغن ... ریخ....ریخت روی پوستم!
_خودم میکشمش ...
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-جونگ کوک : تورو بغل می کرد و تو توی بغلش گریه میکردی
بهت میگفت لطفا گریه کن تا خالی شی چون واقعا صورت زیبایی داشتی
میدونم ریدم ولی لایک نشه؟!؛)
#سناریو
#درخواستی
- نامجون : وقتی بر میگرده میبینی نیستی خونه و به موبایلت زنگ میزنه
_ الو ،ا/ت؟ کجایی؟
+سلام ، من پرستار ایشونم و ایشون بیمارستانن
نامجون خودشو با عجله میرسونه به بیمارستان! ..
ا/ت رو دید که توی اون وضعیته و خودشو بابت اون موضوع مقصر میدونست!
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
- جین : توی تختت خواب بودی که دست کسی رو روی سرت حس کردی
+ اومم...بالاخره رسیدی؟!
_چ...چه بلایی سر صورتت اومده؟
+یه نفر ....
_ خب؟!
+ بهم ... اسید پاشید
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-یونگی: رفته بودی فرودگاه استقبال یونگی و وقتی یونگی صورت تورو با اون وضع دید ، واقعا نگران شده بود و با عجله دوید سمتت و توی بغلت گریه کرد..
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-هوسوک: مواظبت بود تا سریع تر خوب بشی ... و از کنارت جم نمیخورد و دارو هات رو همیشه به موقع میداد و خودش برات پماد میزد .... !
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-جیمین : بهت گفت ...
_ ا/ت ؟ چه بلایی سر صورتت اومده ؟ اون صورتت که مثل صورت فرشته ها بود ؟
سعی می کرد به روت نیاره که صورتت سوخته ..!
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
- تهیونگ: دوست دختر سابق تهیونگ با کمک یکی از ساسنگ فن ها رفت به خونه تهیونگ و ا/ت و ا/ت رو شکنجه داد و روی صورتش روغن داغ ریخته بود ..
_ یاا! ا/ت .. کی این بلا رو روی صورتت آورد؟
+...هان..میرا... اون...اومد خ..خونه و بعد روغن ... ریخ....ریخت روی پوستم!
_خودم میکشمش ...
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
-جونگ کوک : تورو بغل می کرد و تو توی بغلش گریه میکردی
بهت میگفت لطفا گریه کن تا خالی شی چون واقعا صورت زیبایی داشتی
میدونم ریدم ولی لایک نشه؟!؛)
۱۶.۹k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.