ریکشن پسرای اسلیترین اگه...:pov
★وقتی کار اشتباهی کردی و اوناهم به شدت عصبی شدن...★
متیو:(با متیو قهر بودی پس به سمت هری رفتی و باهاش صحبت کردی متیو عصبانی هری رو هل داد و بازوت رو گرفت و کشید توی بغلش) «پس خانوم ریدل با پاتر صحبت میکنه...چشمم روشن...» (گردنت رو با بوسه هاش کبود میکنه)
تام:(چون تام بهت اهمیت نمیداد حرصت گرفت و رفتی کنار تئو و باهاش لاس میزدی که تام هم چونت رو محکم گرفت و گفت) «چه غلطی داری میکنی؟» ا/ت:«با دوست پسری که بهم اهمیت میده صحبت میکنم...؟» تام:«چه غلطی خوردی؟ دوست پسرت؟ امشب یک اهمیتی بهت بدم تا چهار ماه لنگ بزنی...» *اهم اهم...😂🤓*
دریکو:(توی جلسه مرگخواران نشسته بودیم که تو سرت رو روی شونه ی متیو گذاشتی و دریکو اخمی بهت کرد و دستش رو روی رونت گذاشت و محکم جوری که جیغت در بیاد فشار داد و رد دستش کبود شد...) «لازمه حتما اینطوری علامت بزنم که یادت بمونه برای منی؟!» (اسلاید ۲ دریکو توی جلسه)
تئو:(تمام روز توی گوشیت بودی و بهش توجهی نمیکردی که عصبی شد و گفت) «اون گوشی لعنتیت رو بزار پایین!» *گوشیت رو پرت کرد و دیدی گوشیت شکسته* ا/ت:«چیکار میکنی! میدونی چقدر قیمتشه؟!» تئو:(دستت رو که فشار داده بود رو میبوسه و میگه) :«الان بهتری هانی؟ نگران گوشیت نباش... یکی بهترشو برات میگیرم...»
لورنزو:(تمام مدت مهمونی داشتی با برادرزاده ی کوچیکت بازی میکردی که لورنزو حسودی کرد و اخر دستت رو کشید توی اتاق و لبات رو بوسید و...)
امیدوارم لذتشو برده باشین...ماچ💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
متیو:(با متیو قهر بودی پس به سمت هری رفتی و باهاش صحبت کردی متیو عصبانی هری رو هل داد و بازوت رو گرفت و کشید توی بغلش) «پس خانوم ریدل با پاتر صحبت میکنه...چشمم روشن...» (گردنت رو با بوسه هاش کبود میکنه)
تام:(چون تام بهت اهمیت نمیداد حرصت گرفت و رفتی کنار تئو و باهاش لاس میزدی که تام هم چونت رو محکم گرفت و گفت) «چه غلطی داری میکنی؟» ا/ت:«با دوست پسری که بهم اهمیت میده صحبت میکنم...؟» تام:«چه غلطی خوردی؟ دوست پسرت؟ امشب یک اهمیتی بهت بدم تا چهار ماه لنگ بزنی...» *اهم اهم...😂🤓*
دریکو:(توی جلسه مرگخواران نشسته بودیم که تو سرت رو روی شونه ی متیو گذاشتی و دریکو اخمی بهت کرد و دستش رو روی رونت گذاشت و محکم جوری که جیغت در بیاد فشار داد و رد دستش کبود شد...) «لازمه حتما اینطوری علامت بزنم که یادت بمونه برای منی؟!» (اسلاید ۲ دریکو توی جلسه)
تئو:(تمام روز توی گوشیت بودی و بهش توجهی نمیکردی که عصبی شد و گفت) «اون گوشی لعنتیت رو بزار پایین!» *گوشیت رو پرت کرد و دیدی گوشیت شکسته* ا/ت:«چیکار میکنی! میدونی چقدر قیمتشه؟!» تئو:(دستت رو که فشار داده بود رو میبوسه و میگه) :«الان بهتری هانی؟ نگران گوشیت نباش... یکی بهترشو برات میگیرم...»
لورنزو:(تمام مدت مهمونی داشتی با برادرزاده ی کوچیکت بازی میکردی که لورنزو حسودی کرد و اخر دستت رو کشید توی اتاق و لبات رو بوسید و...)
امیدوارم لذتشو برده باشین...ماچ💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۱۶.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.