P.¹
P.¹
روح شکسته:
ا.ت : رفتم تو هواپیما همش فکرم بیشتر در گیر خانواده ام بود یعنی بیشتر فقط مامانم چون اون کل زندگیش رو فدای من کرد شاید اگر من نبودم بهتر زندگی میکرد وقتی 4 سالم بود مامان بابام از هم جدا شدن مامانم بزور منو گرفت از بابام وبرای اومدن به این کشور برای مامانم فقط یه نامه گذاشتم
(بچه خودتون یه چیزی برای نامه فکر کنید)
دیگه رسیدین از هواپیما رفتم بیرون هیچ استرسی نداشتم چون مطمعن بودم
که دیگه اینجا کسی نیست من حتی نگفتم که اومدم کره (به خانوادش)
اول به همهی دوستام گفتم ولی گفتن اوکیه مطمعن بودم قبول کردن چون فقط
میخاستم پایه بودنشون رو نشون بدن (چقدر دوستای منه)
بعد گفتم که واسه خودتون بلیط بگیرید
دیگه کلا ناامید شدن والا بابا مگه حوصله دارم باخودم
بار اضافه با خودم ببرم
والا بابا مردم دیوانه شدن
منم دیگه رفتم خونه دوستم تو کره اون کره ای بود که تو اینستا باهاش آشنا شدم رفتم خونشون (منحرفان عزیز دوستش ، دختره)
از تاکسی پیاده شدم و رفتم دمه خونشون
زنگ زدم
روح شکسته:
ا.ت : رفتم تو هواپیما همش فکرم بیشتر در گیر خانواده ام بود یعنی بیشتر فقط مامانم چون اون کل زندگیش رو فدای من کرد شاید اگر من نبودم بهتر زندگی میکرد وقتی 4 سالم بود مامان بابام از هم جدا شدن مامانم بزور منو گرفت از بابام وبرای اومدن به این کشور برای مامانم فقط یه نامه گذاشتم
(بچه خودتون یه چیزی برای نامه فکر کنید)
دیگه رسیدین از هواپیما رفتم بیرون هیچ استرسی نداشتم چون مطمعن بودم
که دیگه اینجا کسی نیست من حتی نگفتم که اومدم کره (به خانوادش)
اول به همهی دوستام گفتم ولی گفتن اوکیه مطمعن بودم قبول کردن چون فقط
میخاستم پایه بودنشون رو نشون بدن (چقدر دوستای منه)
بعد گفتم که واسه خودتون بلیط بگیرید
دیگه کلا ناامید شدن والا بابا مگه حوصله دارم باخودم
بار اضافه با خودم ببرم
والا بابا مردم دیوانه شدن
منم دیگه رفتم خونه دوستم تو کره اون کره ای بود که تو اینستا باهاش آشنا شدم رفتم خونشون (منحرفان عزیز دوستش ، دختره)
از تاکسی پیاده شدم و رفتم دمه خونشون
زنگ زدم
۳.۶k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.