𝕻𝖆𝖗𝖙 20
𝕻𝖆𝖗𝖙 20
ویو ا/ت
باهم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم دقیقا رسید در خونه صاحب خونم واقعا تمام اطلاعات من رو داشت.
وارد شدیم ، من صاحب خونه خوبی نداشتم و شک نداشتم الان یه تیکه ای بهم میندازه.
جونگ کوک شروع کرد به حرف زدن:
_جونگ کوک: سلام، وقتتون بخیر
_ا/ت: سلام(قشنگ عین پرو ها)
_صاحب خونه: سلام ا/ت خانم بلخره بعد مدت ها اومدی کرایه خونت رو بدی؟
_ا/ت: اومدم خونه رو بهتون پس بدم و قولنامه رو فسخ کنم(جدی)
_صاحب خونه: چی ؟چرا؟
_جونگ کوک: فک نمیکنم جزئیاتش به شما ربطی داشته باشه
_صاحب خونه: هعی پسر جون فک کردی کی هستی اینطوری با من حرف میزنی، اصلا تو کی هستی که وارد خونه من شدی
_ا/ت: مشاور املاک من هستن(بسیار زیبا رید بهش)
جونگ کوک قولنامه رو وسط گذاشت و صاحب خونه به همراه جونگ کوک داشتن قولنامه رو فسخ میکردن و مثل اینکه صاحب خونه خیلی عصبانی بود کار که تموم شد صاحب خونه گفت که بیام یه گوشه چون کارم داره.
_صاحب خونه:از کارت پشیمون میشی
_ا/ت:مثل اینکه خیلی به نفعت بودم
صاحب خونه داشت نزدیکم میشد و میخواست بدنم رو لمس کنه که با مشت یه نفر مواجه شد. خودم تعجب کردم که داشت نزدیکم میشد که دیدم جونگ کوک یه مشت خوابوند تو دهنشو بهش گفت:
_جونگ کوک: دفعه اخرت باشه به اموال بقیه نزدیک میشی
جونگ کوک من رو کشید و اون مکان رو ترک کردیم...
خب بچه ها اینم یه پارت تصمیم دارم که براتون شرط بزارم اما چون یکم دیر اپ میکنم پس کنسله
بلخره یکوچولو عاشقانه شد فیکمون
۶۰ تایی شدنمون مبارککک 🥳😝🫣
ویو ا/ت
باهم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم دقیقا رسید در خونه صاحب خونم واقعا تمام اطلاعات من رو داشت.
وارد شدیم ، من صاحب خونه خوبی نداشتم و شک نداشتم الان یه تیکه ای بهم میندازه.
جونگ کوک شروع کرد به حرف زدن:
_جونگ کوک: سلام، وقتتون بخیر
_ا/ت: سلام(قشنگ عین پرو ها)
_صاحب خونه: سلام ا/ت خانم بلخره بعد مدت ها اومدی کرایه خونت رو بدی؟
_ا/ت: اومدم خونه رو بهتون پس بدم و قولنامه رو فسخ کنم(جدی)
_صاحب خونه: چی ؟چرا؟
_جونگ کوک: فک نمیکنم جزئیاتش به شما ربطی داشته باشه
_صاحب خونه: هعی پسر جون فک کردی کی هستی اینطوری با من حرف میزنی، اصلا تو کی هستی که وارد خونه من شدی
_ا/ت: مشاور املاک من هستن(بسیار زیبا رید بهش)
جونگ کوک قولنامه رو وسط گذاشت و صاحب خونه به همراه جونگ کوک داشتن قولنامه رو فسخ میکردن و مثل اینکه صاحب خونه خیلی عصبانی بود کار که تموم شد صاحب خونه گفت که بیام یه گوشه چون کارم داره.
_صاحب خونه:از کارت پشیمون میشی
_ا/ت:مثل اینکه خیلی به نفعت بودم
صاحب خونه داشت نزدیکم میشد و میخواست بدنم رو لمس کنه که با مشت یه نفر مواجه شد. خودم تعجب کردم که داشت نزدیکم میشد که دیدم جونگ کوک یه مشت خوابوند تو دهنشو بهش گفت:
_جونگ کوک: دفعه اخرت باشه به اموال بقیه نزدیک میشی
جونگ کوک من رو کشید و اون مکان رو ترک کردیم...
خب بچه ها اینم یه پارت تصمیم دارم که براتون شرط بزارم اما چون یکم دیر اپ میکنم پس کنسله
بلخره یکوچولو عاشقانه شد فیکمون
۶۰ تایی شدنمون مبارککک 🥳😝🫣
۳.۹k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.