اجبار
اجبار
part =۱
(ویو ا.ت)
بیدار شدم رفتم صورتمو شستم مسواک زدم و رفتم که مامانم گفت قراره عمومم اینا بیاین از پسر عمومم متنفرم بودم ولی خب دیگه دست من نبود رفتم کمک مامانم حدودن تا ساعت2 ظهر غذا دریت کردیم و حدودن5عموم اینا امدن نشستن احوال پرستی کردیم رفتم لباسامو عوض کردم(عکس میدم) و نشستم یکم صحبت کردیم که بابام گفت
(علامت بابای ا.ت• علامت عمویی ا.ت' علامت ا.ت+ علامت تهیونگ_)
'خب پس برا باند میخایی چیکار کنی
•یعنی میخایی ا.ت عروست بشه؟
_پسری جز من نداری پس یعنی من این سلیته رو بگیرم
+تند نرین من هیچوقت با این گاو ازدواج نمیکنم
•حرف نباشه سما دوتا ازدواج میکنین
'باید ازدواج کنید
+اصلا من قهرم (بدو بدو رفت تو اتاقش)
•هفته بعد عروسیتونه (با داد که ا.ت بشنوه)
(دو روز بعد)
(ویو ا.ت)
مجبورم میکردن با اون گراز هندی رو یه تخت بخوابم مثل سگ از همشون بدم میومد دلم میخاست خفشون کنم ولی نمیشد رو تخت دراز کشیده بودیم من اینور تخت اون اونور تخت گوشیش زنگ خورد منم یجورایی رفتار کردم که انگار نفهمیدم
_الو.... اره بیب.... نمیدونم...
+تهیونگ میگم میتونی اینو درس کنی
_چی نه ... خیانت چی بخدا دختر عمومم.... بیب؟....(قطع کرد) عنتر مگه نمیبینی دارم حرف میزنم
+گوسفند گفتم بیای باگ اینو برداری که خودم درسش کردم
_اره.... بگو دوسم داری
+اصلا چرا باید دوست داشته باشم؟
(ادامه دارد)
part =۱
(ویو ا.ت)
بیدار شدم رفتم صورتمو شستم مسواک زدم و رفتم که مامانم گفت قراره عمومم اینا بیاین از پسر عمومم متنفرم بودم ولی خب دیگه دست من نبود رفتم کمک مامانم حدودن تا ساعت2 ظهر غذا دریت کردیم و حدودن5عموم اینا امدن نشستن احوال پرستی کردیم رفتم لباسامو عوض کردم(عکس میدم) و نشستم یکم صحبت کردیم که بابام گفت
(علامت بابای ا.ت• علامت عمویی ا.ت' علامت ا.ت+ علامت تهیونگ_)
'خب پس برا باند میخایی چیکار کنی
•یعنی میخایی ا.ت عروست بشه؟
_پسری جز من نداری پس یعنی من این سلیته رو بگیرم
+تند نرین من هیچوقت با این گاو ازدواج نمیکنم
•حرف نباشه سما دوتا ازدواج میکنین
'باید ازدواج کنید
+اصلا من قهرم (بدو بدو رفت تو اتاقش)
•هفته بعد عروسیتونه (با داد که ا.ت بشنوه)
(دو روز بعد)
(ویو ا.ت)
مجبورم میکردن با اون گراز هندی رو یه تخت بخوابم مثل سگ از همشون بدم میومد دلم میخاست خفشون کنم ولی نمیشد رو تخت دراز کشیده بودیم من اینور تخت اون اونور تخت گوشیش زنگ خورد منم یجورایی رفتار کردم که انگار نفهمیدم
_الو.... اره بیب.... نمیدونم...
+تهیونگ میگم میتونی اینو درس کنی
_چی نه ... خیانت چی بخدا دختر عمومم.... بیب؟....(قطع کرد) عنتر مگه نمیبینی دارم حرف میزنم
+گوسفند گفتم بیای باگ اینو برداری که خودم درسش کردم
_اره.... بگو دوسم داری
+اصلا چرا باید دوست داشته باشم؟
(ادامه دارد)
۳.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.