p3
'ایول امروز همون روزه یعنی باید باشه
توی این فکر بودم که صدای یکی از اون
پسرا رشته افکارم رو جر داد(جرداد؟🙄)
دستش رو گذاشت روی شونه م و گفت:
سلام فسقلی اسمت چیه؟ چشمام گرد شده
بود هول هولکی گفتم یونگ اسمم یونگه
♡فکر کنم یا ترسیده بود یا
خجالت کشیده بود چقدر کیوت بود
لباسش سه برابر خودش بود خندم گرفت یهو بهم چشم غره رفت خب حرفم رو پس میگیرم اونقدرام کیوت نیس
'بهم زل زده بود یهو شروع کرد به ریز خندیدن بهش چشم غره رفتم و گفتم: خب حالا اسم خودت چیه؟
بعد یه مکث گفت اسمم یونگیه فسقلی
"یونگ با یکی از اون پسرا داشت حرف میزد داشتم بهش نگاه میکردم و توی افکار خودم بودم که با دیدن صورت یکی دقیقا رو به روی صورتم جیغ کشیدم یا همه مرده زنده هااا
☆رفتم صورتم رو با فاصله گرفتم جلوی صورتش جیغ کشید
خنده م گرفته بود به هیونگ نگاه کردم و سر تکون دادم رفتم
سمت اتاق خانم کانگ تا با هم حرف بزنیم و در مورد این ده سال بهم بگه که به دخترا چی گذشت یونگی هم با هاشون تا اتاقشون رفت تا وسایلشون رو جمع کنن.....
ده کامنت
توی این فکر بودم که صدای یکی از اون
پسرا رشته افکارم رو جر داد(جرداد؟🙄)
دستش رو گذاشت روی شونه م و گفت:
سلام فسقلی اسمت چیه؟ چشمام گرد شده
بود هول هولکی گفتم یونگ اسمم یونگه
♡فکر کنم یا ترسیده بود یا
خجالت کشیده بود چقدر کیوت بود
لباسش سه برابر خودش بود خندم گرفت یهو بهم چشم غره رفت خب حرفم رو پس میگیرم اونقدرام کیوت نیس
'بهم زل زده بود یهو شروع کرد به ریز خندیدن بهش چشم غره رفتم و گفتم: خب حالا اسم خودت چیه؟
بعد یه مکث گفت اسمم یونگیه فسقلی
"یونگ با یکی از اون پسرا داشت حرف میزد داشتم بهش نگاه میکردم و توی افکار خودم بودم که با دیدن صورت یکی دقیقا رو به روی صورتم جیغ کشیدم یا همه مرده زنده هااا
☆رفتم صورتم رو با فاصله گرفتم جلوی صورتش جیغ کشید
خنده م گرفته بود به هیونگ نگاه کردم و سر تکون دادم رفتم
سمت اتاق خانم کانگ تا با هم حرف بزنیم و در مورد این ده سال بهم بگه که به دخترا چی گذشت یونگی هم با هاشون تا اتاقشون رفت تا وسایلشون رو جمع کنن.....
ده کامنت
۵۹۹
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.