تلخ اما شیرین p:19
رزی:...چیزه
جیسو:...خبببب چیزه؟؟؟
رزی :عه ول کن دیگه بیا بریم ..
جیمین و جیسو :منتظر جوابتیم
رزی:من رفتم هرکی میخواد بیاد هرکی نمیخواد نیاد
#رزی
وسرمو انداختم پایین و با سرعت راه رفتم
یهو یکی مچ دستمو گرفت
برگشتم دیدم بابامه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(بچم توقع داشت جیمین باشع 😁😁😂)
بابا:خب ....
رزی:...چی خب بابا؟
بابا :دوسش داری یا نع؟؟؟
از شانس گند منم جنی و ته هم اومدن اونجااا
تمه شانس دارن اینم شانس داره😁
چشای همه رو من بود
اگه بگم نه جیمین و بابا رو چیکار کنم ؟؟
اگه بگم اره جیسووووو و ته رو چه کار کنم
رزی:......چیزه .....میدونین ....... نه
بعد دویدم
دیدم جیمین داره دنبالم میکنه
جیمین :جاااان با اون همه بلا هایی که سرم آوردی میگی نه؟؟؟؟؟!!!!!!
رزی:گفتم که به دست آوردن دل من سخته🤭😁
بالا خره یکی دستمو گرفت دیدم .........
دیدم جیمینه
اره این دفعه جیمین بود😂
مچ دستمو گرفت و منو به دیوار تکیه داد و
جیمبن :همین الان عاشقم میشی
و آروم لبشون و گذاشت رو لبم و آروم و وحشیانه م*ک میزد
منم بی اختیار همراهیش کردم
بعد از چند مین ازم جدا شد و گفت :الان چی؟؟؟؟
رزی:..هه ....نوچ ....
جیمین :دلت چیزه بالا تر میخواد؟؟؟؟
رزی:چی؟؟؟؟
جیمین :گفتم دلت چیزه هات تر میخواد؟پرنسس؟
رزی :نه بابا غلط کنم😅
جبمین :تلافی اون شبت هست یادمه ها😈
رزی:چی؟؟؟ کدوم ش....
جیمین :خودت بهتر از من میدونی ملکه ی کیوت 😏
رزی:هااااا ....چیزه ....باش فقط ولم کن
دستمو ول کرد و محکم بغلم کرد اینقد فاصله ی ما کم بود که لبامو به هم میخورد
در همون زمان همه اومدن ....
ببخشید نبودم بچه ها
ممنون از حمایتتون😍😍
جیسو:...خبببب چیزه؟؟؟
رزی :عه ول کن دیگه بیا بریم ..
جیمین و جیسو :منتظر جوابتیم
رزی:من رفتم هرکی میخواد بیاد هرکی نمیخواد نیاد
#رزی
وسرمو انداختم پایین و با سرعت راه رفتم
یهو یکی مچ دستمو گرفت
برگشتم دیدم بابامه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(بچم توقع داشت جیمین باشع 😁😁😂)
بابا:خب ....
رزی:...چی خب بابا؟
بابا :دوسش داری یا نع؟؟؟
از شانس گند منم جنی و ته هم اومدن اونجااا
تمه شانس دارن اینم شانس داره😁
چشای همه رو من بود
اگه بگم نه جیمین و بابا رو چیکار کنم ؟؟
اگه بگم اره جیسووووو و ته رو چه کار کنم
رزی:......چیزه .....میدونین ....... نه
بعد دویدم
دیدم جیمین داره دنبالم میکنه
جیمین :جاااان با اون همه بلا هایی که سرم آوردی میگی نه؟؟؟؟؟!!!!!!
رزی:گفتم که به دست آوردن دل من سخته🤭😁
بالا خره یکی دستمو گرفت دیدم .........
دیدم جیمینه
اره این دفعه جیمین بود😂
مچ دستمو گرفت و منو به دیوار تکیه داد و
جیمبن :همین الان عاشقم میشی
و آروم لبشون و گذاشت رو لبم و آروم و وحشیانه م*ک میزد
منم بی اختیار همراهیش کردم
بعد از چند مین ازم جدا شد و گفت :الان چی؟؟؟؟
رزی:..هه ....نوچ ....
جیمین :دلت چیزه بالا تر میخواد؟؟؟؟
رزی:چی؟؟؟؟
جیمین :گفتم دلت چیزه هات تر میخواد؟پرنسس؟
رزی :نه بابا غلط کنم😅
جبمین :تلافی اون شبت هست یادمه ها😈
رزی:چی؟؟؟ کدوم ش....
جیمین :خودت بهتر از من میدونی ملکه ی کیوت 😏
رزی:هااااا ....چیزه ....باش فقط ولم کن
دستمو ول کرد و محکم بغلم کرد اینقد فاصله ی ما کم بود که لبامو به هم میخورد
در همون زمان همه اومدن ....
ببخشید نبودم بچه ها
ممنون از حمایتتون😍😍
۲.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.