دنیای رنگی
part4
((بلک پینک))
ویو جنی
مثل همیشه با صدای بلند گربه های لیسا از خواب پاشدم رفتم سرویس و کار هامو انجام دادم
• صبح بخیر دخترا
+✓&صبح بخیر
•بچه ها امروز میخوام برم خرید شمام با من میاید؟
&من میام
+باشه پس شما برید خرید من هم امروز قراره لایو بزارم
✓•&موفق باشی 😊
+مرسییی
•جیسو تو نمیای؟
✓نه من یکم خستم
•باشه
با بچه ها صبحانه خوردیم و بعد یکمی گپ زدیم دیگه کم کم رفتم که اماده بشم
رفتم یک لباس انتخاب کردم اونو پوشیدم و بعد یکمی هم ارایش کردم
خودمو تو آینه نگاه کردم
چشمکی به خودم زدم و از خودم تعریف کردم یک ماسک هم برداشتم و زدم تا وقتی میرم خرید مردم نریزن سرم
بعد از اماده شدن رفتم اتاق لیسا
•لیسا کجایی؟
هرچی نگاهش کردم ندیدمش
امدم طبقه پایین و جلوی در دیدمش آماده آماده
&اونی پس کجایی دوساعته منتظرم
•من فکر میکردم حالا حالا ها طول بکشه اماده بشی
&نخیر اونی من خیلی هم سریع اماده میشم
جیسو از داخل پذیرایی داد زد
✓جنی لیسا از همون صبح داره اماده میشه
•😂😂
&😅
با لیسا از خونه خارج شدیم و به سمت مرکز خرید حرکت کردیم
ترجیح می دادم پیاده بریم اخه هوا بخاطر بارون دیشب واقعا عالی بود
&اونی هوا خیلی خوبه
نفسی عمیق کشیدم و گفتم اهوم
ویو هانول
جیمین یکمی تب داشت مطمئنم بخاطر بارون دیشب بود اخه تمام موهاش خیس شده بود
نمیدونم دیشب چم شده بود من داشتم با خودم کلنجار میرفتم که نمیتونم همیشه به همه کمکم کنم بعد دوباره قبول کردم به یکی کمکم کنم؟
وای هانول تو کله کدوی کی بودی؟
ها؟
هانول خنگ...
به هرحال من قبول کردم پس باید به این فکر کنم که چه جوری میتونم کمکش کنم
کمک کردن به دیگران حالمو خوب میکنه اما میترسم از پسش بر نیام و اطرافیانمو ناامید کنم
×هانول به چی فکر میکنی؟
پوفی کشیدم و گفتم هیچی
×شنیدم توی مرکز خرید یک کافه باز شده که چیز کیک های محشری داره
بریم امتحان کنیم؟
♡من که پایم اما جیمین حالش خوب نیست
~نه نگران من نباشید شما برید
☆اگه خونه بمونه بهتره چون بخاطر بارون شدید دیشب هوا خونکه و ممکنه بد تر بشه
_باشه پس ما بریم
~اره شما برید
_کس دیگه ای نمیاد؟
^®☆∆نه شما برید
رفتم اماده بشم یک لباس ساده انتخاب کردم و پوشیدم و یکمی هم ارایش کردم و امدم پایین منتظر شدم تا جونکوک و تهیونگ هم اماده بشن
×تهیونگ ماسکت کو؟
_اوه یادم رفت
هانول تو ماسک نمیزنی
♡نه من که یه آیدل نیستم تازه کرونا هم تموم شده
_راست میگیااا😂😂
♡×😂😂
از بقیه خداحافضی کردیم و رفتیم
((بلک پینک))
ویو جنی
مثل همیشه با صدای بلند گربه های لیسا از خواب پاشدم رفتم سرویس و کار هامو انجام دادم
• صبح بخیر دخترا
+✓&صبح بخیر
•بچه ها امروز میخوام برم خرید شمام با من میاید؟
&من میام
+باشه پس شما برید خرید من هم امروز قراره لایو بزارم
✓•&موفق باشی 😊
+مرسییی
•جیسو تو نمیای؟
✓نه من یکم خستم
•باشه
با بچه ها صبحانه خوردیم و بعد یکمی گپ زدیم دیگه کم کم رفتم که اماده بشم
رفتم یک لباس انتخاب کردم اونو پوشیدم و بعد یکمی هم ارایش کردم
خودمو تو آینه نگاه کردم
چشمکی به خودم زدم و از خودم تعریف کردم یک ماسک هم برداشتم و زدم تا وقتی میرم خرید مردم نریزن سرم
بعد از اماده شدن رفتم اتاق لیسا
•لیسا کجایی؟
هرچی نگاهش کردم ندیدمش
امدم طبقه پایین و جلوی در دیدمش آماده آماده
&اونی پس کجایی دوساعته منتظرم
•من فکر میکردم حالا حالا ها طول بکشه اماده بشی
&نخیر اونی من خیلی هم سریع اماده میشم
جیسو از داخل پذیرایی داد زد
✓جنی لیسا از همون صبح داره اماده میشه
•😂😂
&😅
با لیسا از خونه خارج شدیم و به سمت مرکز خرید حرکت کردیم
ترجیح می دادم پیاده بریم اخه هوا بخاطر بارون دیشب واقعا عالی بود
&اونی هوا خیلی خوبه
نفسی عمیق کشیدم و گفتم اهوم
ویو هانول
جیمین یکمی تب داشت مطمئنم بخاطر بارون دیشب بود اخه تمام موهاش خیس شده بود
نمیدونم دیشب چم شده بود من داشتم با خودم کلنجار میرفتم که نمیتونم همیشه به همه کمکم کنم بعد دوباره قبول کردم به یکی کمکم کنم؟
وای هانول تو کله کدوی کی بودی؟
ها؟
هانول خنگ...
به هرحال من قبول کردم پس باید به این فکر کنم که چه جوری میتونم کمکش کنم
کمک کردن به دیگران حالمو خوب میکنه اما میترسم از پسش بر نیام و اطرافیانمو ناامید کنم
×هانول به چی فکر میکنی؟
پوفی کشیدم و گفتم هیچی
×شنیدم توی مرکز خرید یک کافه باز شده که چیز کیک های محشری داره
بریم امتحان کنیم؟
♡من که پایم اما جیمین حالش خوب نیست
~نه نگران من نباشید شما برید
☆اگه خونه بمونه بهتره چون بخاطر بارون شدید دیشب هوا خونکه و ممکنه بد تر بشه
_باشه پس ما بریم
~اره شما برید
_کس دیگه ای نمیاد؟
^®☆∆نه شما برید
رفتم اماده بشم یک لباس ساده انتخاب کردم و پوشیدم و یکمی هم ارایش کردم و امدم پایین منتظر شدم تا جونکوک و تهیونگ هم اماده بشن
×تهیونگ ماسکت کو؟
_اوه یادم رفت
هانول تو ماسک نمیزنی
♡نه من که یه آیدل نیستم تازه کرونا هم تموم شده
_راست میگیااا😂😂
♡×😂😂
از بقیه خداحافضی کردیم و رفتیم
۲.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.