The love hacking operation was successful!
عملیات هک کردن عشق موفق آمیز بود!
پارت1:
ا.ت ویو:
هوف یه روز دیگهه خسته شدم ای باب.....حیحییی
اخجونن یه جا و پیدا کردم هک کنممم(کیوت)
تصمیم گرفتم برم سمت لپتاپ بابام تا با یکی از باند هایی که قرارداد بسته بود و انتخاب کنم همینجوری داشتم میگشتم که یهو با چیزی که دیدم چشمام چهار تا شد.
نه نه نه این واقعی نیستتت
پ.ک:سلام آقای مین اگر صلاح بدونین ما برای سود و همبستگی بیشتر بین دو باند پسرم با دخترتون ازدواج کنه.(میدونین که ۹۰ درصد ازدواج های کره تجاری عه)
پ.ت:سلام چرا که نه پیشنهاد خوبیه آقای جئون
سریع اسم باند و خوندم و در لپتاپ و بستم و رفتم تو اتاقم واقعا تعجب کرده بودم ولی تصمیم گرفتم هک بکنم و بدونم چه جور باندیه و پسرشون کیه.
۲۰ مین بعد:
آخیشش هک کردمم
......
یا خدا چقدر پسرش ترسناکهه من نمیخوام با این ازدواج بکنمم(گریه الکی و حالت کیوت)
یعنی چی میشهه اصلا کی قراره من باهاش ازدواج کنمم اذیتم نکنه؟ولی کراشه ها ولی خشنه و سرده چیکار کنمم(تعجبِ کیوت)
ولی جدا عجب باند قوی ای عه.
ولش کن اصلا میرم به لنا جونم پیام میدمم
ا.ت:سلام اونیی جونمم
لنا:سلامم ا.تتت
چه خبر؟
ا.ت:(ماجرا و تعریف میکنه)
لنا:خدا به خیر کنه
زیاد بهش فکر نکن باشهه؟(دانلود یکی از این دوستا که البته من دارم دلتون بخواد🙂)
راستی ساعت ۵ میای بریم خرید؟
ا.ت:آره
لنا: پس میام دنبالت فعلا بایی
ا.ت:باییی
نویسنده ویو:(عه وا سلام)
ا.ت رفت یه دوش ۳۰ مینی گرفت و اومد موهاشو خشک کرد.یه آرایش خیلی کوچولو کرد و تا ساعت ۵ بشه رفت توی گوشیش بچرخه.
ا.ت ویو:
چیییییییی؟یا خدا ا..ا.این مَرده چه جوری مُردههه؟
چقد ترسناکه هوف ولش کنن.
عه ساعت یه ربع به ۵ عه برم حاضر شمم.
داشتم لباسمو میپوشیدم که....
با همکاری لیا
ادامه دارد.....
شرایط ۵لایک
۵ کامنت
پارت1:
ا.ت ویو:
هوف یه روز دیگهه خسته شدم ای باب.....حیحییی
اخجونن یه جا و پیدا کردم هک کنممم(کیوت)
تصمیم گرفتم برم سمت لپتاپ بابام تا با یکی از باند هایی که قرارداد بسته بود و انتخاب کنم همینجوری داشتم میگشتم که یهو با چیزی که دیدم چشمام چهار تا شد.
نه نه نه این واقعی نیستتت
پ.ک:سلام آقای مین اگر صلاح بدونین ما برای سود و همبستگی بیشتر بین دو باند پسرم با دخترتون ازدواج کنه.(میدونین که ۹۰ درصد ازدواج های کره تجاری عه)
پ.ت:سلام چرا که نه پیشنهاد خوبیه آقای جئون
سریع اسم باند و خوندم و در لپتاپ و بستم و رفتم تو اتاقم واقعا تعجب کرده بودم ولی تصمیم گرفتم هک بکنم و بدونم چه جور باندیه و پسرشون کیه.
۲۰ مین بعد:
آخیشش هک کردمم
......
یا خدا چقدر پسرش ترسناکهه من نمیخوام با این ازدواج بکنمم(گریه الکی و حالت کیوت)
یعنی چی میشهه اصلا کی قراره من باهاش ازدواج کنمم اذیتم نکنه؟ولی کراشه ها ولی خشنه و سرده چیکار کنمم(تعجبِ کیوت)
ولی جدا عجب باند قوی ای عه.
ولش کن اصلا میرم به لنا جونم پیام میدمم
ا.ت:سلام اونیی جونمم
لنا:سلامم ا.تتت
چه خبر؟
ا.ت:(ماجرا و تعریف میکنه)
لنا:خدا به خیر کنه
زیاد بهش فکر نکن باشهه؟(دانلود یکی از این دوستا که البته من دارم دلتون بخواد🙂)
راستی ساعت ۵ میای بریم خرید؟
ا.ت:آره
لنا: پس میام دنبالت فعلا بایی
ا.ت:باییی
نویسنده ویو:(عه وا سلام)
ا.ت رفت یه دوش ۳۰ مینی گرفت و اومد موهاشو خشک کرد.یه آرایش خیلی کوچولو کرد و تا ساعت ۵ بشه رفت توی گوشیش بچرخه.
ا.ت ویو:
چیییییییی؟یا خدا ا..ا.این مَرده چه جوری مُردههه؟
چقد ترسناکه هوف ولش کنن.
عه ساعت یه ربع به ۵ عه برم حاضر شمم.
داشتم لباسمو میپوشیدم که....
با همکاری لیا
ادامه دارد.....
شرایط ۵لایک
۵ کامنت
۴.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.