ققنوس سرخ
part ²
ات: خونه دوستت کجاس داریم از شهر خارج میشیم
جیمین : دوستم توی یه ویلا خارج از شهر توی جنگل زندگی میکنه
ات: دوستتم مث خودت پولداره
جیمین : هی همچینم پولدا نیسیم
ات: این ماشینی که تو سوارشی من تو عمرم تاحالا ندیدم بعد میگی همچینم پولدار نیسیم
جیمین : باشه هرجور توبگی (خنده)
نیم ساعت توراه بودیم که جلوی یه ویلا که چه عرض کنم قصر نگه داشت بنظر قدیمی میومد و شبیه کاخ های توی انیمیشن ها بود ولی به رنگ مشکی و سفید شاید یکم ترسناک بنظر برسه اما خوشگل بود جلوی در آهنی که چند تا غول بیابونی با بیسینم کنارش وایساده بودن جیمینو که دیدن توی بیسیم یه چیزی گفتن که در باز شد توی حیاط یه آب نمای خوشگل بود مگه اینا شغلشون چیه اینقدر پولدارن جیمین از ماشین پیاده شد منم پشت سرش پیاده شدم
جیمین : دنبالم بیا تا بهت نگفتم هیچ حرفی نزن
ات: باشه
رفت جلوی در عمارت و کوبه ای که روی در بود رو به صدا در آورد
خانمی مسن درو باز کرد همچینم مسن نبود شاید 35 سال داشته باشه جیمین داخل رفت و روبه اون خانم گفت
جیمین : خانم سوهی کوک کجاس
سوهی : بالا داخل اتاق کارشون هستن
بعد جیمین روبه من کردو گفت : ات بیا داخل بشین و منتظرم باش خانم سوهی همراهیت میکنه
ات : باشه
جیمین از پله هایی که دقیقا روبه روی در وسط قرار گرفته بود بالا رفت سوهی خانم روبه من کرد و گفت : دنبالم بیا خانم جوان
وات خانم جوان چرا اینقد رسمی حرف میزنن خدایاااا
ات : چشم
دنبالش رفتم وارد سالش شد
سوهی : لطفا بشینید چیزی نیاز دارید براتون بیارم
ات : نه ممنون
بعد سوهی خانم سالن رو ترک کرد منم روی یکی از مبل های گروه قیمتی که توی سالن بود نشستم به خونه دقت کردم وایب خوبه داشت تم خونه سفید شیری و قرمزو مشکی بود قشنگ بود روی دیوار عکسی بود که توجهمو جلب کرد هفت تا پسر کمی دقت کردم یکیشون جیمین بود کمی اون ور تز یه عکس دیگه بود از یه زنه که لباس مشکی و قرمز سلطنتی برش بود عکس کمی قدیمی بود یعنی این زنه کیه حتما همینجوری واسه خوشگلی این عکسو گذاشتن اینجا:/
تقریبا 10 دقیقه ای بود که به در و دیوار زل زده بودمو منتظر جیمین بودم تا این که وارد سالن شد یه پسر هم پشت سرش اومد کنارش وایساد من وایسادم
جیمین : ات این دوسمته جعون جونگ کوک اون قبول کرد که اینجا کار کنی
ات : بله واقعا ازتون ممنونم
تعظیمی کردم
کوک : سوهی خانم میاد و فوانین اینجا رو برات توضیح میده و اتاقتو نشون میده
ات : بله ممنونم
بازم تعظیم کردم خیلی استرسی شدم خیلی تیپش رسمی و خشک بود
جیمین به این کارم خندید و گفت
جیمین : ات نیاز نیس اینقد استرس داشته باشی من قراره چند وقت اینجا بمونم پس هواتو دارم نگران نباش
ات : ممنون جیمین شی
فالو♡
نظرتونه فالوورام به 50برسونین؟:)
ات: خونه دوستت کجاس داریم از شهر خارج میشیم
جیمین : دوستم توی یه ویلا خارج از شهر توی جنگل زندگی میکنه
ات: دوستتم مث خودت پولداره
جیمین : هی همچینم پولدا نیسیم
ات: این ماشینی که تو سوارشی من تو عمرم تاحالا ندیدم بعد میگی همچینم پولدار نیسیم
جیمین : باشه هرجور توبگی (خنده)
نیم ساعت توراه بودیم که جلوی یه ویلا که چه عرض کنم قصر نگه داشت بنظر قدیمی میومد و شبیه کاخ های توی انیمیشن ها بود ولی به رنگ مشکی و سفید شاید یکم ترسناک بنظر برسه اما خوشگل بود جلوی در آهنی که چند تا غول بیابونی با بیسینم کنارش وایساده بودن جیمینو که دیدن توی بیسیم یه چیزی گفتن که در باز شد توی حیاط یه آب نمای خوشگل بود مگه اینا شغلشون چیه اینقدر پولدارن جیمین از ماشین پیاده شد منم پشت سرش پیاده شدم
جیمین : دنبالم بیا تا بهت نگفتم هیچ حرفی نزن
ات: باشه
رفت جلوی در عمارت و کوبه ای که روی در بود رو به صدا در آورد
خانمی مسن درو باز کرد همچینم مسن نبود شاید 35 سال داشته باشه جیمین داخل رفت و روبه اون خانم گفت
جیمین : خانم سوهی کوک کجاس
سوهی : بالا داخل اتاق کارشون هستن
بعد جیمین روبه من کردو گفت : ات بیا داخل بشین و منتظرم باش خانم سوهی همراهیت میکنه
ات : باشه
جیمین از پله هایی که دقیقا روبه روی در وسط قرار گرفته بود بالا رفت سوهی خانم روبه من کرد و گفت : دنبالم بیا خانم جوان
وات خانم جوان چرا اینقد رسمی حرف میزنن خدایاااا
ات : چشم
دنبالش رفتم وارد سالش شد
سوهی : لطفا بشینید چیزی نیاز دارید براتون بیارم
ات : نه ممنون
بعد سوهی خانم سالن رو ترک کرد منم روی یکی از مبل های گروه قیمتی که توی سالن بود نشستم به خونه دقت کردم وایب خوبه داشت تم خونه سفید شیری و قرمزو مشکی بود قشنگ بود روی دیوار عکسی بود که توجهمو جلب کرد هفت تا پسر کمی دقت کردم یکیشون جیمین بود کمی اون ور تز یه عکس دیگه بود از یه زنه که لباس مشکی و قرمز سلطنتی برش بود عکس کمی قدیمی بود یعنی این زنه کیه حتما همینجوری واسه خوشگلی این عکسو گذاشتن اینجا:/
تقریبا 10 دقیقه ای بود که به در و دیوار زل زده بودمو منتظر جیمین بودم تا این که وارد سالن شد یه پسر هم پشت سرش اومد کنارش وایساد من وایسادم
جیمین : ات این دوسمته جعون جونگ کوک اون قبول کرد که اینجا کار کنی
ات : بله واقعا ازتون ممنونم
تعظیمی کردم
کوک : سوهی خانم میاد و فوانین اینجا رو برات توضیح میده و اتاقتو نشون میده
ات : بله ممنونم
بازم تعظیم کردم خیلی استرسی شدم خیلی تیپش رسمی و خشک بود
جیمین به این کارم خندید و گفت
جیمین : ات نیاز نیس اینقد استرس داشته باشی من قراره چند وقت اینجا بمونم پس هواتو دارم نگران نباش
ات : ممنون جیمین شی
فالو♡
نظرتونه فالوورام به 50برسونین؟:)
۳.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.