پارت ۱۴
پارت ۱۴
الان به معنای واقعی آرزو میکنم کاش همین الان بمیرم. بعد از حرف جیمین سوکت همه جارا فرا گرفته بود تا اینکه تهیونگ حرف زد:
ـــ بس کنید. الان وقت دعوا نیست باید یه نقشه ی درست و حسابی بکشیم.
+ نقشه؟ واسه ی اینکه داداشما بکشین؟
ـــ تو هنوز هیچی نمیدونی بیب.
+اینقدر به من نگو بیب
ـــ (پوزخند) بیاید بریم توی حیاط
*رفتند بیرون و روی تاب نشستند
جیمین:« ببین جی آه قضیه فقط جنگ بین تهیونگ و یونگی نیست ما یه شخص مزاحم دیگه ای هم داریم به نام بک هه جین. قضیه از این قراره که یادته مامان و بابا تصادف کردن؟»
* درحال تعریف کردن قضیه ی تصادف که در اصل قتل بوده*
جی آه:«(شوکه شدن و بغض) باورم نمیشه.»
جیمین:«نگران نباش ما انتقام گرفتیم»
جی آه:«ما؟»
جیمین:« حالا بعدا برات توضیح میدم. ببین این قاتلی که ما ازش انتقام گرفتیم یه پسر داره که حدود دوسال توی تیمارستان بوده و بعدش فرار کرده. این شخص همون بک هه جین عه. این طی این چند سال میخواست انتقام بگیره ولی خب نتونسته و حالا دوباره با فهمیدن قضیه ی گردنبند برگشته .»
جی آه:« اره فقط یه سوال گردنبند قضیه اش چیه؟»
تهیونگ:«من برات توضیح میدم. این گردنبند یه گردنبند ساده نیست. علاوه بر اینکه حدود ۹۰۰۰۰۰ تیلیون تومان می ارزه، انگارمیگن داخلش یه فلش وجود داره که نصف اطلاعات آینده داخل اینه و با اون اطلاعات میشه فرمانروای کل جهان شد. تازه این گردنبند به این راحتی باز نمیشه. فقط به خون کسی باز میشه که گردنبند یک تار مو از اون فرد را مثل آهن بچسبونه به خودش. که البته باید روی این گردنبند یک قطره از خون همون شخصی که مو هاش جذب گردنبد ریخته میشه بریزی تازه در صورتی اون قطره خون عمل میکنه که اون شخص کاملا بمیره.»
جی آه:«باورم نمیشه آدما بخوان به خاطر یه گردنبند آدم بکشن بعد یه سوال اگه گردنبند را بشکنیم چی میشه؟»
تهیونگ:« فلش ناپدید میشه.»
جی آه:« مگه فیلم تخیلیه اخه.»
جیمین:« جی آه این قضیه جدیه و شوخی بردار نیست. جنگ بین یونگی و تهیونگ و بک هه جین سر همین گردنبنده.»
تهیونگ:« خب حالا بریم سراغ عمل من جیهوپ را فرستادم که آمار بک هه جین را در بیاره.خب حالا گوش کنین نقشه چیه. جیمین با جیهوپ میرن پیش بک هه جین من و جی آه هم میریم پیش یونگی. جی آه امشب پرواز به کانادا داریم و جیمین تو هم فردا میری فرانسه پیش جیهوپ.»
جی آه:« چیی امشب؟ بعدا من بیام که چی؟اصلا شماها هنوز نمیدونید گردنبند دست کیه بعدا حالا گردنبند را گرفتید چی میشه بعدش میشین فرمانروای کل جهان که چی؟.»
تهیونگ:« ما میخوایم آمار گردنبند را در بیاریم برای همین قراره تو به عنوان جاسوس داخل عمارت یونگی بشی و تموم اطلاعات یونگی در مورد گردنبند را کش بری. بقیش هم به تو مربوط نیست.»
الان به معنای واقعی آرزو میکنم کاش همین الان بمیرم. بعد از حرف جیمین سوکت همه جارا فرا گرفته بود تا اینکه تهیونگ حرف زد:
ـــ بس کنید. الان وقت دعوا نیست باید یه نقشه ی درست و حسابی بکشیم.
+ نقشه؟ واسه ی اینکه داداشما بکشین؟
ـــ تو هنوز هیچی نمیدونی بیب.
+اینقدر به من نگو بیب
ـــ (پوزخند) بیاید بریم توی حیاط
*رفتند بیرون و روی تاب نشستند
جیمین:« ببین جی آه قضیه فقط جنگ بین تهیونگ و یونگی نیست ما یه شخص مزاحم دیگه ای هم داریم به نام بک هه جین. قضیه از این قراره که یادته مامان و بابا تصادف کردن؟»
* درحال تعریف کردن قضیه ی تصادف که در اصل قتل بوده*
جی آه:«(شوکه شدن و بغض) باورم نمیشه.»
جیمین:«نگران نباش ما انتقام گرفتیم»
جی آه:«ما؟»
جیمین:« حالا بعدا برات توضیح میدم. ببین این قاتلی که ما ازش انتقام گرفتیم یه پسر داره که حدود دوسال توی تیمارستان بوده و بعدش فرار کرده. این شخص همون بک هه جین عه. این طی این چند سال میخواست انتقام بگیره ولی خب نتونسته و حالا دوباره با فهمیدن قضیه ی گردنبند برگشته .»
جی آه:« اره فقط یه سوال گردنبند قضیه اش چیه؟»
تهیونگ:«من برات توضیح میدم. این گردنبند یه گردنبند ساده نیست. علاوه بر اینکه حدود ۹۰۰۰۰۰ تیلیون تومان می ارزه، انگارمیگن داخلش یه فلش وجود داره که نصف اطلاعات آینده داخل اینه و با اون اطلاعات میشه فرمانروای کل جهان شد. تازه این گردنبند به این راحتی باز نمیشه. فقط به خون کسی باز میشه که گردنبند یک تار مو از اون فرد را مثل آهن بچسبونه به خودش. که البته باید روی این گردنبند یک قطره از خون همون شخصی که مو هاش جذب گردنبد ریخته میشه بریزی تازه در صورتی اون قطره خون عمل میکنه که اون شخص کاملا بمیره.»
جی آه:«باورم نمیشه آدما بخوان به خاطر یه گردنبند آدم بکشن بعد یه سوال اگه گردنبند را بشکنیم چی میشه؟»
تهیونگ:« فلش ناپدید میشه.»
جی آه:« مگه فیلم تخیلیه اخه.»
جیمین:« جی آه این قضیه جدیه و شوخی بردار نیست. جنگ بین یونگی و تهیونگ و بک هه جین سر همین گردنبنده.»
تهیونگ:« خب حالا بریم سراغ عمل من جیهوپ را فرستادم که آمار بک هه جین را در بیاره.خب حالا گوش کنین نقشه چیه. جیمین با جیهوپ میرن پیش بک هه جین من و جی آه هم میریم پیش یونگی. جی آه امشب پرواز به کانادا داریم و جیمین تو هم فردا میری فرانسه پیش جیهوپ.»
جی آه:« چیی امشب؟ بعدا من بیام که چی؟اصلا شماها هنوز نمیدونید گردنبند دست کیه بعدا حالا گردنبند را گرفتید چی میشه بعدش میشین فرمانروای کل جهان که چی؟.»
تهیونگ:« ما میخوایم آمار گردنبند را در بیاریم برای همین قراره تو به عنوان جاسوس داخل عمارت یونگی بشی و تموم اطلاعات یونگی در مورد گردنبند را کش بری. بقیش هم به تو مربوط نیست.»
۳.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.