آل کاپن : پارت ۱۲
رسیدیم به هواپیما و سوار شدیم
ا/ت : برای ۸ ساعت پرواز آماده ای ؟
جونگکوک : نه ( با چشم های پر از خواب )
هواپیما بلند شد و خلبان چیزایی گفت دربازه مقصد و آب و هوا و این جور چیزا
هر دومون کل راهو خوابیدیم
که بعد از حدود دو ساعت با صدای مهمان دار از خواب بیدار شیدیم
برامون غذا آورده بودن
خب راستش مزه غذای بیمارستان میداد
جونگکوک : خوشمزش ؟ ( #منحرف_نباشیم )
( ا/ت به نشانه نه سرش را تکان می دهد )
ا/ت : ولی گشنمه
( هر دو سریع غذایشان را تمام میکنند و دوباره میخوابند )
این دفعه با صدای خلبان بیدار شدیم
پیاده شدیم ، چمدون ها رو گرفتیم و با تاکسی به هتل رفتیم
یکم منتظر موندیم تا پذیرش بیاد و رفتیم تا کلید اتاق ها رو بگیریم
جونگکوک : سلام خسته نباشید
پذیرش: سلام خوش اومدین
جونگکوک : دو تا اتاق رزرو کرده بودیم ۱۱۰ و ۱۱۱
پذیرش : بزارید چک کنم
( کمی مکث )
پذیرش : خیلی معذرت میخوام اما اتاق ۱۱۰ رو همکارم به یک نفر دیگه دادن
خب راستش خوشحال بودم میتونستم با ا/ت باشم
ا/ت : آقا مطمئنین که مال یه نفر دیگس میخواین دوباره چک کنین ؟
پذیرش : بله خانم در اتاق ۱۱۰ یک نفر دیگه ساکن هستن
ا/ت : یعنی چی یه نفر دیگه ساکن هستن ؟ ما رزرو کرده بودیم
پذیرش : من از طرف همکارم از شما معذرت خواهی می کنم
کلید اتاق رو گرفتیم و رفتیم تو اتاق
جونگکوک : خب ...... عیب نداره
ا/ت : آره بابا چرا اعصاب مون رو خورد کنیم ما کار های مهم تری داریم
( تلفن جونگکوک زنگ میخوره )
( اسم اون آقاهه که برای مذاکره زنگ زده بود رو یادم نمی یاد جاش * میزارم )
جونگکوک : الو ؟
* : سلام خواستم یاد آوری کنم که ۱ ساعت دیکه مناقصه شروع میشه
جونگکوک : می دونم
* : او چه خوب ..... خدانگهدار
( پایان تماس )
( ا/ت با قدرت هاش یه لیوان آب برای خودش از تو آشپز خونه میاره و میشینه )
ا/ت : چی گفت ؟
جونگکوک : گفت ۱ ساعت دیگه جاسه منافصه شروع میشه
ا/ت : آهااااااا
یکم استراحت کردیم و راه افتادیم
( با تاکسی )
( میدونین دیگه مافیا ها نباید زیاد تو دید باشن پس ا/ت و جونگکوک دارن مثل مردم معمولی رفتار میکنن )
ویو ا/ت :
همینجوری تو ماشین نشسته بودیم که برا گوشیم پیام اومد
پیام ها :
جونگکوک : اونجا از قدرت هات استفاده نکن
ا/ت : اگه خواستن سر به نیست مون کنن چی ؟
جونگکوک : ا/ت تو مافیایی سراغ داری که اسلحه همراهش نباشه ؟
ا/ت : خب اگه با اسلحه بگیرنمون چی ؟
جونگکوک : میزنیمشون
ا/ت : خیلی خب
( پایان )
رسیدیم
باید منتظر میموندیم چون رقیبمون نرسیده بود
معلومه شکست دادنشون راحته
چون آن تایم نیستن پس یعنی بازی رو جدی نگرفتن
تو لابی نشسته بودیم که رسیدن
...
ا/ت : برای ۸ ساعت پرواز آماده ای ؟
جونگکوک : نه ( با چشم های پر از خواب )
هواپیما بلند شد و خلبان چیزایی گفت دربازه مقصد و آب و هوا و این جور چیزا
هر دومون کل راهو خوابیدیم
که بعد از حدود دو ساعت با صدای مهمان دار از خواب بیدار شیدیم
برامون غذا آورده بودن
خب راستش مزه غذای بیمارستان میداد
جونگکوک : خوشمزش ؟ ( #منحرف_نباشیم )
( ا/ت به نشانه نه سرش را تکان می دهد )
ا/ت : ولی گشنمه
( هر دو سریع غذایشان را تمام میکنند و دوباره میخوابند )
این دفعه با صدای خلبان بیدار شدیم
پیاده شدیم ، چمدون ها رو گرفتیم و با تاکسی به هتل رفتیم
یکم منتظر موندیم تا پذیرش بیاد و رفتیم تا کلید اتاق ها رو بگیریم
جونگکوک : سلام خسته نباشید
پذیرش: سلام خوش اومدین
جونگکوک : دو تا اتاق رزرو کرده بودیم ۱۱۰ و ۱۱۱
پذیرش : بزارید چک کنم
( کمی مکث )
پذیرش : خیلی معذرت میخوام اما اتاق ۱۱۰ رو همکارم به یک نفر دیگه دادن
خب راستش خوشحال بودم میتونستم با ا/ت باشم
ا/ت : آقا مطمئنین که مال یه نفر دیگس میخواین دوباره چک کنین ؟
پذیرش : بله خانم در اتاق ۱۱۰ یک نفر دیگه ساکن هستن
ا/ت : یعنی چی یه نفر دیگه ساکن هستن ؟ ما رزرو کرده بودیم
پذیرش : من از طرف همکارم از شما معذرت خواهی می کنم
کلید اتاق رو گرفتیم و رفتیم تو اتاق
جونگکوک : خب ...... عیب نداره
ا/ت : آره بابا چرا اعصاب مون رو خورد کنیم ما کار های مهم تری داریم
( تلفن جونگکوک زنگ میخوره )
( اسم اون آقاهه که برای مذاکره زنگ زده بود رو یادم نمی یاد جاش * میزارم )
جونگکوک : الو ؟
* : سلام خواستم یاد آوری کنم که ۱ ساعت دیکه مناقصه شروع میشه
جونگکوک : می دونم
* : او چه خوب ..... خدانگهدار
( پایان تماس )
( ا/ت با قدرت هاش یه لیوان آب برای خودش از تو آشپز خونه میاره و میشینه )
ا/ت : چی گفت ؟
جونگکوک : گفت ۱ ساعت دیگه جاسه منافصه شروع میشه
ا/ت : آهااااااا
یکم استراحت کردیم و راه افتادیم
( با تاکسی )
( میدونین دیگه مافیا ها نباید زیاد تو دید باشن پس ا/ت و جونگکوک دارن مثل مردم معمولی رفتار میکنن )
ویو ا/ت :
همینجوری تو ماشین نشسته بودیم که برا گوشیم پیام اومد
پیام ها :
جونگکوک : اونجا از قدرت هات استفاده نکن
ا/ت : اگه خواستن سر به نیست مون کنن چی ؟
جونگکوک : ا/ت تو مافیایی سراغ داری که اسلحه همراهش نباشه ؟
ا/ت : خب اگه با اسلحه بگیرنمون چی ؟
جونگکوک : میزنیمشون
ا/ت : خیلی خب
( پایان )
رسیدیم
باید منتظر میموندیم چون رقیبمون نرسیده بود
معلومه شکست دادنشون راحته
چون آن تایم نیستن پس یعنی بازی رو جدی نگرفتن
تو لابی نشسته بودیم که رسیدن
...
۲.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.