وقتی خانواده اذیتت میکردن.....)(درخواستی)
وقتی خانواده اذیتت میکردن.....)(درخواستی)
#هیسونگ
#انهایپن
ویو ا.ت
داشتم آماده میشدم که با هیسونگ بریم خونهی مامان و باباش بغض داشت خفن میکرد آخه چطوری باید به عشقم میگفتم که مامانش اذیتم میکنه ، منو نمیخواد و............چطوری؟
لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین .
هیسونگ خیلی جذاب شده بود یا اون کت و شلوار مشکی ،کفش هاش که از تمیزی می درخشید. من واقعا عاشق این مَردم .
(علامت هیسونگ_علامت ا.ت+)
_عشقم چقدر خوشگل شدی
سعی کردم بغضم رو نشون ندم
+....مرسی عزیزم.....
_ا.ت ببینم تو چرا چشمات این شکلیه ؟
+چطوریه ؟
_ببینم تو بغض کردی؟
+نه......چرا؟
_راستشو بگو ا.ت(خیلی جدی)
+راست میگم......حالا بریم که دیرمون شد
_اه......باشه
سکوت داخل ماشین حاکم بود .هیچ حرفی بین من و هسیونگ رد و بدل نمیشد.
همهی حرفایی که مامان هیسونگ بهم میزد داخل سرم میپیچید .
دوباره او بغض اومد سراغم .
_چاگیا رسیدیم
به خودم اومدم +ها؟باشه
هیسونگ در زد و مامانش درو باز کرد
_سلام مادر جان
&سلام پسرم
تعظیم کردم و سلام کردم و مامانش خیلی سرد نگام کرد
&پسرم بیا تو چرا دَم در وایسادین
_چشم
(میز شام )
_من میرم سرویس بهداشتی
&باشه پسرم
همینی که هسیونگ رفت مامانش شروع کرد به حرف زدن
&با چه رویی هنوز میای اینجا ؟
+بله؟
&تو یه دختره خیلی احمقی پسرم لیاقتش بیشتره .
+اما ......(بغض سگی )
&گمشو از خون.........
_ا.ت ....
+هی ......هیسونگ
_تو با چه حقی با زن من اینجوری رفتار میکنی ؟
&پسرم.....
_ساکت شو.......ا.ت پاشو بریم از اینجا
(تو ماشین )
_چرا بهم نگفتی که اینجوری باهات رفتار میکنه؟چرااا؟(بلند چون عصبیه)
+عزیزم...هق من فقط ......
_فقط چی؟
+فقط....هق... نمیخواستم ...رابطت...هق با مامانت...هق بد بشه
_حتیٰ اگه رابطم با مامانم بد میشد تو باید به من میگفتی...حالا دیگه گریه نکن میدونی که من رو اشکات حساسم.
+باشه..........هیسونگ ؟
_جونم ؟
+خیلی دوستت دارم باشه؟
_منم همینطور بیبی
+هیچ وقت ترکم نکن
_معلومه که ترکت نمیکنم تو زندگیمی. من بدون تو نمی تونم نفس بکشم.....
پایان.....
امید وارم خوشت اومده باشه 🤍
اینم خودم نوشتم 🎊
حمایتتتتتتت؟
#هیسونگ
#انهایپن
ویو ا.ت
داشتم آماده میشدم که با هیسونگ بریم خونهی مامان و باباش بغض داشت خفن میکرد آخه چطوری باید به عشقم میگفتم که مامانش اذیتم میکنه ، منو نمیخواد و............چطوری؟
لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین .
هیسونگ خیلی جذاب شده بود یا اون کت و شلوار مشکی ،کفش هاش که از تمیزی می درخشید. من واقعا عاشق این مَردم .
(علامت هیسونگ_علامت ا.ت+)
_عشقم چقدر خوشگل شدی
سعی کردم بغضم رو نشون ندم
+....مرسی عزیزم.....
_ا.ت ببینم تو چرا چشمات این شکلیه ؟
+چطوریه ؟
_ببینم تو بغض کردی؟
+نه......چرا؟
_راستشو بگو ا.ت(خیلی جدی)
+راست میگم......حالا بریم که دیرمون شد
_اه......باشه
سکوت داخل ماشین حاکم بود .هیچ حرفی بین من و هسیونگ رد و بدل نمیشد.
همهی حرفایی که مامان هیسونگ بهم میزد داخل سرم میپیچید .
دوباره او بغض اومد سراغم .
_چاگیا رسیدیم
به خودم اومدم +ها؟باشه
هیسونگ در زد و مامانش درو باز کرد
_سلام مادر جان
&سلام پسرم
تعظیم کردم و سلام کردم و مامانش خیلی سرد نگام کرد
&پسرم بیا تو چرا دَم در وایسادین
_چشم
(میز شام )
_من میرم سرویس بهداشتی
&باشه پسرم
همینی که هسیونگ رفت مامانش شروع کرد به حرف زدن
&با چه رویی هنوز میای اینجا ؟
+بله؟
&تو یه دختره خیلی احمقی پسرم لیاقتش بیشتره .
+اما ......(بغض سگی )
&گمشو از خون.........
_ا.ت ....
+هی ......هیسونگ
_تو با چه حقی با زن من اینجوری رفتار میکنی ؟
&پسرم.....
_ساکت شو.......ا.ت پاشو بریم از اینجا
(تو ماشین )
_چرا بهم نگفتی که اینجوری باهات رفتار میکنه؟چرااا؟(بلند چون عصبیه)
+عزیزم...هق من فقط ......
_فقط چی؟
+فقط....هق... نمیخواستم ...رابطت...هق با مامانت...هق بد بشه
_حتیٰ اگه رابطم با مامانم بد میشد تو باید به من میگفتی...حالا دیگه گریه نکن میدونی که من رو اشکات حساسم.
+باشه..........هیسونگ ؟
_جونم ؟
+خیلی دوستت دارم باشه؟
_منم همینطور بیبی
+هیچ وقت ترکم نکن
_معلومه که ترکت نمیکنم تو زندگیمی. من بدون تو نمی تونم نفس بکشم.....
پایان.....
امید وارم خوشت اومده باشه 🤍
اینم خودم نوشتم 🎊
حمایتتتتتتت؟
۴.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.