دوپارتی جی کی~
دوپارتیجیکی~
•وقتیساعتسهشبمستمیادخونه•
#درخواستی
پارتدوم:
جونگکوک: ‶یا میزنهبهکتفت- به بیبیبویت اعتماد نداری؟!‶
ا/ت: ‶دارم.. فقط به یسری جن.ده اعتماد ندارم! یا.. همین الان بگو تا ساعت ۳ شب تو بار چه میکردیییی؟!‶ باصدایبلند-
جونگکوک: ‶باشه بابا.. خب، یکم زیادهروی کردما ولی به لطف جیمین:>‶
ا/ت: ‶وای خدایا، حتما باید جیمین جمعت کنه؟‶
جونگکوک: ‶اصن برو دوربینای بارو چک کن:/ به جون خودم هیچ گ.وهی نخوردم!‶
ا/ت: ‶باور کردم:/‶
جونگکوک: ‶هن؟!‶
ا/ت: ‶باور کردم دیگه هن نداره:/‶
ویو راوی彡
بعد از اون جمله خیلی پرو و سلیطه طور راه رفتیو بطری آبو سر کشیدی و رفتی داخل اتاق خوابت، طبق معمول جونگکوک هم دنبالت اومد ولی تا رسیدی به دم در پسش زدی و گفتی:
«تو کجا؟ جنابعالی یکم دیگه باید کمپانی باشی!»
جونگکوک: ‶فردا جمعهس خب‶
ا/ت: ‶به من ربطی نداره!‶
بعدشم درو بستیو رفتی خودتو انداختی روی تخت که دوباره در توسط جیکی باز شودو بهت نیگاه کرد:
«آه.. واقعا کمرم درد میگیره بانیکوچولو! لطفا ازم نخوا اینو» (اینکهروی مبل بخوابه:/)
که طی یه حرکت خودشو روی تو روی تخت ول کردو همونجوری بغلت کرد:
«بیا فعلا بیخیالش شیم کیتن، الان واقعا حوصلهش رو ندارم!»
و تورو بیشتر توی بغلش فشردو خوابیدید:/
تامام
𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝 𓆟 𓆞 𓆝
ریدم نه؟ ولی خب در هر صورت، نظرتون؟
•وقتیساعتسهشبمستمیادخونه•
#درخواستی
پارتدوم:
جونگکوک: ‶یا میزنهبهکتفت- به بیبیبویت اعتماد نداری؟!‶
ا/ت: ‶دارم.. فقط به یسری جن.ده اعتماد ندارم! یا.. همین الان بگو تا ساعت ۳ شب تو بار چه میکردیییی؟!‶ باصدایبلند-
جونگکوک: ‶باشه بابا.. خب، یکم زیادهروی کردما ولی به لطف جیمین:>‶
ا/ت: ‶وای خدایا، حتما باید جیمین جمعت کنه؟‶
جونگکوک: ‶اصن برو دوربینای بارو چک کن:/ به جون خودم هیچ گ.وهی نخوردم!‶
ا/ت: ‶باور کردم:/‶
جونگکوک: ‶هن؟!‶
ا/ت: ‶باور کردم دیگه هن نداره:/‶
ویو راوی彡
بعد از اون جمله خیلی پرو و سلیطه طور راه رفتیو بطری آبو سر کشیدی و رفتی داخل اتاق خوابت، طبق معمول جونگکوک هم دنبالت اومد ولی تا رسیدی به دم در پسش زدی و گفتی:
«تو کجا؟ جنابعالی یکم دیگه باید کمپانی باشی!»
جونگکوک: ‶فردا جمعهس خب‶
ا/ت: ‶به من ربطی نداره!‶
بعدشم درو بستیو رفتی خودتو انداختی روی تخت که دوباره در توسط جیکی باز شودو بهت نیگاه کرد:
«آه.. واقعا کمرم درد میگیره بانیکوچولو! لطفا ازم نخوا اینو» (اینکهروی مبل بخوابه:/)
که طی یه حرکت خودشو روی تو روی تخت ول کردو همونجوری بغلت کرد:
«بیا فعلا بیخیالش شیم کیتن، الان واقعا حوصلهش رو ندارم!»
و تورو بیشتر توی بغلش فشردو خوابیدید:/
تامام
𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝 𓆟 𓆞 𓆝
ریدم نه؟ ولی خب در هر صورت، نظرتون؟
۱۶.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.