عشق ناگهانی
عشق ناگهانی
#پارت_پنجم
ساعت نه با صدای گوشی از خواب پریدم،بلند شدمو دست و رومو شستم بعد رفتم در یخچال رو باز کردم نگاهی کردم
_یخچال خالی خونه خالی کمد خالی
همینجور که میخوندم میخندیدم یه بیسکوییت از کابینت در اوردم و خوردم،بعدش یه میکاپ ملایم کردم و لباسامو پوشیدم
سوار ماشین
شدمو رفتم داخل دانشگاه کوکی و چان داشتن یه گوشه با هم صحبت میکردن،ماشین رو پارک کردمو آروم آروم رفتم پشت
سرشون و یهو دادی در حد جیغ زدم که سه متر پریدن هـوا،هر کی داخل حیاط بود چند تا فحش بهم داد منم جوابشونو میدادم
میگفتم که چاکر شمام لطف دارید بفرمایید بفرمایید 😂
باععععع اتمام این پارت😄
اسلاید بعدی هم لباسش
#پارت_پنجم
ساعت نه با صدای گوشی از خواب پریدم،بلند شدمو دست و رومو شستم بعد رفتم در یخچال رو باز کردم نگاهی کردم
_یخچال خالی خونه خالی کمد خالی
همینجور که میخوندم میخندیدم یه بیسکوییت از کابینت در اوردم و خوردم،بعدش یه میکاپ ملایم کردم و لباسامو پوشیدم
سوار ماشین
شدمو رفتم داخل دانشگاه کوکی و چان داشتن یه گوشه با هم صحبت میکردن،ماشین رو پارک کردمو آروم آروم رفتم پشت
سرشون و یهو دادی در حد جیغ زدم که سه متر پریدن هـوا،هر کی داخل حیاط بود چند تا فحش بهم داد منم جوابشونو میدادم
میگفتم که چاکر شمام لطف دارید بفرمایید بفرمایید 😂
باععععع اتمام این پارت😄
اسلاید بعدی هم لباسش
۱.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.