مافیای جذاب
مافیای جذاب
#Part2
اون پیامک نوشته بود اگه دوست داری خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس که یکدفعه زنگ زد به گوشی جونگ کوک گفت مستر جئون میبینم که نمیتونی از خواهرت مواظبت کنی گفت تا ۵ عصر اینجا باش تا خواهرت رو نکشتم.
ویو کوک:
داشتیم میومدیم که یک پیامک برام اومد نوشته بود اگه دوست داری خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس فکر کردم ا/ت باز داره شوخی میکنه که یکدفعه گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفتم الو که گفت مستر جئون میبینم که نمیتونی از خواهرت مواظبت کنی گفتم تو دیگه کی اگه دستت به خواهرم بخوره قسم میخورم میکشمت گوشی رو بده به خواهرم گوشی رو داد به ا/ت گفتم ا/ت حالت خوبه کاریت که نکردن ا/ت گفت من خوبم فقط هرکاری که میکنی نیا نجاتم بده چون اونا تورو میخوان بکشند که یه صدا جیغی اومد و گفت اگه میخوای خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس و قطع کرد خیلی نگران بودم که بلایی سر ا/ت بیاره برای همین به یونگی ماجرا رو گفتم و سریع رفتیم به اون آدرسی که گفته بود
ویو ا/ت:
لباسم رو پوشیدم اومدم بیرون خریدامو کردم داشتم میرفتم سمت خونه که احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه خیلی ترسیده بودم با عجله رفتم تا رسیدم به خونه رفتم تو خونه چند دقیقه بعد صدای در اومد فکر کردم جونگ کوکه در رو باز کردم که یکی اومد تو و بیهوشم کرد و سیاهی.
ویو یونگی:
تلفن کوک زنگ خورد بعد اون تلفن کوک خیلی عصبانی بود رفتم ازش پرسیدم که چیشده گفت که ا/ت رو دزدیدن با این حرفش قلبم داشت از دهنم میومد بیرون که با عجله با جونگ کوک رفتیم به اون آدرسی که فرستاده بود.
ادمین:
بچه ها یونگی از وقتی که ۱۳ سالش بوده با ا/ت و کوک بزرگ شده چون پدر و مادرش رو از دست داده بود.
الان یونگی عاشق ا/ت شده و هیچ کس نمیدونه حتی خود ا/ت برای همین گفتن که ا/ت رو دزدیدن یونگی با خودش گفت که اگه آسیبی به ا/ت نرسه بهش میگه که این همه سال دوستش داشته.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شرطا💖:
لایک:🔟
کامنت:🔟
#Part2
اون پیامک نوشته بود اگه دوست داری خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس که یکدفعه زنگ زد به گوشی جونگ کوک گفت مستر جئون میبینم که نمیتونی از خواهرت مواظبت کنی گفت تا ۵ عصر اینجا باش تا خواهرت رو نکشتم.
ویو کوک:
داشتیم میومدیم که یک پیامک برام اومد نوشته بود اگه دوست داری خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس فکر کردم ا/ت باز داره شوخی میکنه که یکدفعه گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفتم الو که گفت مستر جئون میبینم که نمیتونی از خواهرت مواظبت کنی گفتم تو دیگه کی اگه دستت به خواهرم بخوره قسم میخورم میکشمت گوشی رو بده به خواهرم گوشی رو داد به ا/ت گفتم ا/ت حالت خوبه کاریت که نکردن ا/ت گفت من خوبم فقط هرکاری که میکنی نیا نجاتم بده چون اونا تورو میخوان بکشند که یه صدا جیغی اومد و گفت اگه میخوای خواهرت زنده بمونه بیا به این آدرس و قطع کرد خیلی نگران بودم که بلایی سر ا/ت بیاره برای همین به یونگی ماجرا رو گفتم و سریع رفتیم به اون آدرسی که گفته بود
ویو ا/ت:
لباسم رو پوشیدم اومدم بیرون خریدامو کردم داشتم میرفتم سمت خونه که احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه خیلی ترسیده بودم با عجله رفتم تا رسیدم به خونه رفتم تو خونه چند دقیقه بعد صدای در اومد فکر کردم جونگ کوکه در رو باز کردم که یکی اومد تو و بیهوشم کرد و سیاهی.
ویو یونگی:
تلفن کوک زنگ خورد بعد اون تلفن کوک خیلی عصبانی بود رفتم ازش پرسیدم که چیشده گفت که ا/ت رو دزدیدن با این حرفش قلبم داشت از دهنم میومد بیرون که با عجله با جونگ کوک رفتیم به اون آدرسی که فرستاده بود.
ادمین:
بچه ها یونگی از وقتی که ۱۳ سالش بوده با ا/ت و کوک بزرگ شده چون پدر و مادرش رو از دست داده بود.
الان یونگی عاشق ا/ت شده و هیچ کس نمیدونه حتی خود ا/ت برای همین گفتن که ا/ت رو دزدیدن یونگی با خودش گفت که اگه آسیبی به ا/ت نرسه بهش میگه که این همه سال دوستش داشته.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شرطا💖:
لایک:🔟
کامنت:🔟
۶.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.