سم عشق
#سم_عشق
پارت: 7
+خوب خانم لی لونا
*بله داداش
+سری میرم سر اصل مطلب این داداش ما(تهیونگ رو میگه) رو شما کراش زده میتونی....
~عههههه بزار خودم بگم با این گفتنت(عصبی)
+بگو خو اول منو میبره بعد اینجوری میکنه(سرشو برگردوند)
~خوبه توعه، خوب لونا خانم من ازتون خوشم اومده میتونید برای من باشید؟
*خوب منم ازت خوشم اومده و بله قبول میکنم
~واقع؟!(ذوق)
*بله
-ببخشید مزاحم اوقات عاشقانتون میشم ولی من باید برم امشب مهمونی داریم
+ات
-بله؟
+اوم مهمونی اقای جئون؟
-اره تو از کجا میدونی؟
+خوب اون پدر منه
-چیی جدی؟؟(تعجب)
+اره خوب امشب میبینمت
-منم خوب لونا بریم؟
*عاا چی چی گفتی ات(حواسش نبود چون داشت با تهیونگ حرف میزد)
-میگم بریم؟
*اها بریم خدافظ داداش خدافظ عشقم(فشار چیه دارم میرقصم🫡😂)
~خدافظ عشقم مواظب باش اجی ات توهم همینجور
- باشه،خدافظ داداش هیونگ خدافظ کوکی(این خرش ذوقی بود)
+خدافظ عشقم مواظب خودت باش(فشارر صگیییی🚶♂😂)
-باش عزیزم خدافظ
(راوی: الان ات و لونا رفتن و ففط تهیونگ و کوک موندن)
+خوب پاشو بریم دیر برسم زشته
~اووو چی شده من میدونن بخاطر ات داری اینجوری میگی
+خفه بابا اصلا اره بخاطر اته بدو
~باشه بابا نخورم بریم(یکم عصبی)
ویو ات و لونا
*واییی ات دلم برای تهیونگ تنگ شد
-ای خدا خانم عاشق شده
*عههه
-بخیال الان برم دوباره میخام لباس بپوشم، ارایش کنم وایی
*اینا که خوبن!
-تو نمیدونی بابام گفته باید بی نقص باشم ناسلامتی قراره جا نشینش باشم(کلافه)
*چی جانشین؟ پس داداشت؟؟
-خوب اون قراره از کره بره و شرکت خودشو راه بندازه و من تنها بچه میشم پس جانشین منم
*اووو خوبه دختر
-واییی ولم کن بدم از دستور دادن میاد
*دیوانه ایی تو دختر
(نزدیکای خونه ات اینا)
-خوب من برم مواظب خودت باش
*توعم ات خدافظیی
-بابای
ویو ات
رفتم یه دوش 10 مینی گرفتم لباس مشکی مجلیسمو پوشیدم(عکس میزارم)
ارایشم کردم(عکس میزارم)
موهامم حالت دادم و رفتم پایین
ویو کوک
رسیدم خونه از تهیونک خدافظی کردم یه دوش 5 مینی گرفتم لباس مجلسی که پدرم برام انتخواب کرده بود و پوشیدم(عکشو میزارم)
عطر تلخمو زدم موهامم حالت دادم رفتم پایین
(علامت پدر کوک^)(علامت مادر کوک°)
^او به به پسرم اماده شدی بریم؟
+بله پدر امادم بریم
°اهمم فقط قبلش بگم کوک تو تنها وارس پدرتی و بعد اون باید با پسر اقای پارک هم کاری کنی شایدم دخترش پس الان دارم بهت میگم رفتار زننده نداشته باش و.......
+چشم مادر حالا میشه بریم؟
^چی شده تپ که قبلا بلید بهت اسرار میکردم تا بیای؟!
+خوب پدر این مهمونی به ایندم بستگی داره
^اها خوب بریم
+.........
پارت: 7
+خوب خانم لی لونا
*بله داداش
+سری میرم سر اصل مطلب این داداش ما(تهیونگ رو میگه) رو شما کراش زده میتونی....
~عههههه بزار خودم بگم با این گفتنت(عصبی)
+بگو خو اول منو میبره بعد اینجوری میکنه(سرشو برگردوند)
~خوبه توعه، خوب لونا خانم من ازتون خوشم اومده میتونید برای من باشید؟
*خوب منم ازت خوشم اومده و بله قبول میکنم
~واقع؟!(ذوق)
*بله
-ببخشید مزاحم اوقات عاشقانتون میشم ولی من باید برم امشب مهمونی داریم
+ات
-بله؟
+اوم مهمونی اقای جئون؟
-اره تو از کجا میدونی؟
+خوب اون پدر منه
-چیی جدی؟؟(تعجب)
+اره خوب امشب میبینمت
-منم خوب لونا بریم؟
*عاا چی چی گفتی ات(حواسش نبود چون داشت با تهیونگ حرف میزد)
-میگم بریم؟
*اها بریم خدافظ داداش خدافظ عشقم(فشار چیه دارم میرقصم🫡😂)
~خدافظ عشقم مواظب باش اجی ات توهم همینجور
- باشه،خدافظ داداش هیونگ خدافظ کوکی(این خرش ذوقی بود)
+خدافظ عشقم مواظب خودت باش(فشارر صگیییی🚶♂😂)
-باش عزیزم خدافظ
(راوی: الان ات و لونا رفتن و ففط تهیونگ و کوک موندن)
+خوب پاشو بریم دیر برسم زشته
~اووو چی شده من میدونن بخاطر ات داری اینجوری میگی
+خفه بابا اصلا اره بخاطر اته بدو
~باشه بابا نخورم بریم(یکم عصبی)
ویو ات و لونا
*واییی ات دلم برای تهیونگ تنگ شد
-ای خدا خانم عاشق شده
*عههه
-بخیال الان برم دوباره میخام لباس بپوشم، ارایش کنم وایی
*اینا که خوبن!
-تو نمیدونی بابام گفته باید بی نقص باشم ناسلامتی قراره جا نشینش باشم(کلافه)
*چی جانشین؟ پس داداشت؟؟
-خوب اون قراره از کره بره و شرکت خودشو راه بندازه و من تنها بچه میشم پس جانشین منم
*اووو خوبه دختر
-واییی ولم کن بدم از دستور دادن میاد
*دیوانه ایی تو دختر
(نزدیکای خونه ات اینا)
-خوب من برم مواظب خودت باش
*توعم ات خدافظیی
-بابای
ویو ات
رفتم یه دوش 10 مینی گرفتم لباس مشکی مجلیسمو پوشیدم(عکس میزارم)
ارایشم کردم(عکس میزارم)
موهامم حالت دادم و رفتم پایین
ویو کوک
رسیدم خونه از تهیونک خدافظی کردم یه دوش 5 مینی گرفتم لباس مجلسی که پدرم برام انتخواب کرده بود و پوشیدم(عکشو میزارم)
عطر تلخمو زدم موهامم حالت دادم رفتم پایین
(علامت پدر کوک^)(علامت مادر کوک°)
^او به به پسرم اماده شدی بریم؟
+بله پدر امادم بریم
°اهمم فقط قبلش بگم کوک تو تنها وارس پدرتی و بعد اون باید با پسر اقای پارک هم کاری کنی شایدم دخترش پس الان دارم بهت میگم رفتار زننده نداشته باش و.......
+چشم مادر حالا میشه بریم؟
^چی شده تپ که قبلا بلید بهت اسرار میکردم تا بیای؟!
+خوب پدر این مهمونی به ایندم بستگی داره
^اها خوب بریم
+.........
۳.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.