اجوما. باشه*رفت*
اجوما. باشه*رفت*
ا.ت. اخیششش
خودمو پرت کردم رو تخت و نشستم یه تنه گریه کردم بابام زندگیم رو نابود کرد ا.ت. الان من فردا چجوری برم مدرسه؟
انقدر که خسته بودم گرفتم خوابیدم
...
با صدای در بلند شدم
ا.ت. کیه(خوابالود)
اجوما. دخترم بیا ناهار بخور
ا.ت. من نمیخورم..
اجوما. اما..
یهو در اتاقم محکم باز شد و اون اومد داخل
شوگا. یا میای غذاتو کوفت میکنی یا خودم میریزم تو حلقت؟(داد)
ا.ت. چچچچچ...چچچ..چچ..چشم
شوگا. سریع تر(عصبی)
ا.ت. چشم..
رفتم دست و صورتم و شستم و موهامو از بالا بستم و نشستم غذامو خوردم و بعد از اجوما تشکر کردم ، و رفتم تو اتاقم و درسامو خوندم که یکی موهامو از پشت کشید و منو کشوند سمت خودش
شوگا. خیلی دلت میخواد تنبیه شی مگه نه؟
ا.ت. اما من که...
نزاشت ادامهی حرفم رو بگم که روی لبم رو بوسید ..
از خجالت آب شده بودم تاحالا به کسی انقدر نزدیک نشده بودم
شوگا. فراموش کردی بهت گفتم باید به اجوما ها کمک کنی؟
ا.ت. اممم..من معذرت میخوام...یادم رفته بود
شوگا. چون اولین بارت بود میبخشمت ولی دفعه بعد خودت بهتر میدونی که چه اتفاقی می افته فهمیدی؟
ا.ت. ....اره...
شوگا. میتونی بری
ا.ت. رفتم طبقه پایین و به اجوماها کمک کردم و بعد چند دقیقه تموم شد دوباره برگشتم تو اتاقم که ادامه ی درس هامو بخونم دیدم کتابام نیستن هرجارو دنبالشون گشتم نبودن که دیدم دست اونه
ا.ت. اممم..
شوگا. شوگا صدام کن
ا.ت. شوگا میشه کتابامو بهم پس بدی
شوگا. تو به اینا هیچ احتیاجی نداری پس اینا دست من میمونن و حتی گوشیت
ا.ت. امااا..من با اونا درسامو میخونم
شوگا. تو دانشگاه نمیری پس نیاز نیست درس بخونی
با این حرفی که زد تموم موهای تنم سیخ سیخ شدن
ا.ت. اما.....
شوگا. همین که گفتم حالا برو
ا.ت. چشم..(اروم)
رفتم تو اتاقم و نشستم رو تختم
یه روزی میرسه که از پدرم انتقام میگیرم تمام این اتفاقا زیر سر اون هرزس با دستای خودم میکشمش الان دیگه هیچی دم دستم نیست نه کتابام نه گوشیم میخواستم گریه کنم ولی این گریه کردنا بی فایدس چن حوصلم سر رفته بود یه برگه از دفترم کندم و نشستم نقاشی کردم و بعدش نقاشیمو پاره کردم و انداختم سطل آشغال چون بابام رو کشیده بودم نشستم پشت اینه و گره ی موهامو باز کردم...
ساعت ها بعد ...
حوصلم دیگه داشت واقعا سر میرفت از بعد از ظهر تا الان نشستم تو اتاق از اتاقم اومدم بیرون و به اجوما گفتم برام نودل سرد بیاره
ا.ت. اجوما جونم؟
اجوما. بله دخترم
ا.ت. میشه برام نودل سرد بیاری؟
اجوما. باشه
ا.ت. مسییییی(کیوت)
نشستم تلوزیون رو روشن کردم و تلوزیون دیدم و نودلم رو خوردم
ا.ت. این اربابتون کجا رفته؟
اجوما. ارباب رفتن شرکتشون
ا.ت. اجوما
اجوما. بله
ا.ت. اگه من از خونه برم بیرون به ارباب نمیگی؟
و...
ا.ت. اخیششش
خودمو پرت کردم رو تخت و نشستم یه تنه گریه کردم بابام زندگیم رو نابود کرد ا.ت. الان من فردا چجوری برم مدرسه؟
انقدر که خسته بودم گرفتم خوابیدم
...
با صدای در بلند شدم
ا.ت. کیه(خوابالود)
اجوما. دخترم بیا ناهار بخور
ا.ت. من نمیخورم..
اجوما. اما..
یهو در اتاقم محکم باز شد و اون اومد داخل
شوگا. یا میای غذاتو کوفت میکنی یا خودم میریزم تو حلقت؟(داد)
ا.ت. چچچچچ...چچچ..چچ..چشم
شوگا. سریع تر(عصبی)
ا.ت. چشم..
رفتم دست و صورتم و شستم و موهامو از بالا بستم و نشستم غذامو خوردم و بعد از اجوما تشکر کردم ، و رفتم تو اتاقم و درسامو خوندم که یکی موهامو از پشت کشید و منو کشوند سمت خودش
شوگا. خیلی دلت میخواد تنبیه شی مگه نه؟
ا.ت. اما من که...
نزاشت ادامهی حرفم رو بگم که روی لبم رو بوسید ..
از خجالت آب شده بودم تاحالا به کسی انقدر نزدیک نشده بودم
شوگا. فراموش کردی بهت گفتم باید به اجوما ها کمک کنی؟
ا.ت. اممم..من معذرت میخوام...یادم رفته بود
شوگا. چون اولین بارت بود میبخشمت ولی دفعه بعد خودت بهتر میدونی که چه اتفاقی می افته فهمیدی؟
ا.ت. ....اره...
شوگا. میتونی بری
ا.ت. رفتم طبقه پایین و به اجوماها کمک کردم و بعد چند دقیقه تموم شد دوباره برگشتم تو اتاقم که ادامه ی درس هامو بخونم دیدم کتابام نیستن هرجارو دنبالشون گشتم نبودن که دیدم دست اونه
ا.ت. اممم..
شوگا. شوگا صدام کن
ا.ت. شوگا میشه کتابامو بهم پس بدی
شوگا. تو به اینا هیچ احتیاجی نداری پس اینا دست من میمونن و حتی گوشیت
ا.ت. امااا..من با اونا درسامو میخونم
شوگا. تو دانشگاه نمیری پس نیاز نیست درس بخونی
با این حرفی که زد تموم موهای تنم سیخ سیخ شدن
ا.ت. اما.....
شوگا. همین که گفتم حالا برو
ا.ت. چشم..(اروم)
رفتم تو اتاقم و نشستم رو تختم
یه روزی میرسه که از پدرم انتقام میگیرم تمام این اتفاقا زیر سر اون هرزس با دستای خودم میکشمش الان دیگه هیچی دم دستم نیست نه کتابام نه گوشیم میخواستم گریه کنم ولی این گریه کردنا بی فایدس چن حوصلم سر رفته بود یه برگه از دفترم کندم و نشستم نقاشی کردم و بعدش نقاشیمو پاره کردم و انداختم سطل آشغال چون بابام رو کشیده بودم نشستم پشت اینه و گره ی موهامو باز کردم...
ساعت ها بعد ...
حوصلم دیگه داشت واقعا سر میرفت از بعد از ظهر تا الان نشستم تو اتاق از اتاقم اومدم بیرون و به اجوما گفتم برام نودل سرد بیاره
ا.ت. اجوما جونم؟
اجوما. بله دخترم
ا.ت. میشه برام نودل سرد بیاری؟
اجوما. باشه
ا.ت. مسییییی(کیوت)
نشستم تلوزیون رو روشن کردم و تلوزیون دیدم و نودلم رو خوردم
ا.ت. این اربابتون کجا رفته؟
اجوما. ارباب رفتن شرکتشون
ا.ت. اجوما
اجوما. بله
ا.ت. اگه من از خونه برم بیرون به ارباب نمیگی؟
و...
۳.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.