پارت 12
پارت 12
مافیا بی چهره
ویو مائـل
رفتم داخل که یهو. یکی. جلوم. ظاهر شد و به حرف در امد
علامت کوک (~) علامت یونگی (_) علامت مائـل (+)
~: سلام شما خانم مائـل فرانسـوا از شرکت bus هستید
+: بله خودم هستم
~: اوو خوش امدید سف. خوبی داشتید
+: بله خوب بود سفر فرانسه تا کره
~: خوبه اوو خودمو معرفی نکردم من جئون جونگ کوک. هستم منشی اقای مین یونگی
+: اوو خوشبختم اقای کوک
~: منم خوشبختم خانم مائـل و اقایی یونگی گفت که از مهمونی لذت ببرید خودشون. یکم دیگه تشریف میارن
+: اوو بله حتما ایشونم میبینم
~: بی زحمت من. میرم
+: بفرماید خوشحال شدم. از دیدنتون
~: من بیشتر
بعد از رفتن منشی رفتم داخل عمارت با دقت نگاه میکردم انگار راست راستی عمارت یه مافیا هست چرا احساس میکنم یه مافیا هست ولی نمیخواد بگه درست مثل من هوففف مهم نیست مگه اون کیه چرا باید بهش فکر کنم و.......... تا اینکه یکی از پله داشت میمود پایین بذ دقت نگاه کردم اقای مین یونگی بثد چه خوشگل شده بود با اون کت و شلوار واو محوش شده بودم اصلا نمی دونستم که الان روبه رو که یهو گفت
_: خانم مائـل
+:......
_: خانم مائـل
+:....
_: خانم مائـل
+: ها بله چیزی گفتید
_: حواستون کجاست
+: ببخشید برا یه لحظه حواسم پرت شد
_: اها مشکلی نیست پاشتم میگفتم که چ جالب ملاقات دوباره
+: اهم خیلی تصادفی همو دیدیم به هم کمک کردیم میخواستم ازتون تشکر کنم ممنون
_: اهم نه نه برا چی تشکر کنید من کاری نکردم
+: بازم ممنون
_: خواهش میکنم از مهمونی لذت ببرید
+: حتما شما هم لذت ببرید
بعد از رفتن یکی از خدمتکارا با یه سینی که داخلش ویسکی بود امد منم که دو روزی میشه نخوردم گفتم بزا. بخورم خدمتـکاره تعارف کرد منم یکی برداشتم مزش خوب بود هرچند به ویسکی فرانسه نمیرسه ولی خب دوباره یکی برداشتم و سر کشیدم اصلا نمیدونستم که چهارتا لیوان ویسکی تموم کردم میخواستم پنجمه رو بردارم که یکی جلو مو گرفت نگاه کرپم دیدم اقای مین بود امدم به حرف در امد و گفت
_: خانم مائـل خیای دارید زیاده روی میکنید ها
+: اشکال نداره میشه اون لیوان رو هم بدید
_: نه نمیشه زیاده روی نکنید خواهش میکنم
+: عههههه اصلا باشه بابا نخواستیم من که بیشتر از اینا میخورم ولی اوک نمیخوام
_: ممنونم از اینکه به حرفم گوش دادید
+: عادت ندارم به حرف کسی گوش بدم ولی اوکی
_: ممنونم خب من برم لذت ببریم
یکم بعد از این که اقای مین رفتو بعد یه موزیک پلی شد همه رفتن باهم دیگه رقصیدن بعد دیدم که اقا مین امد و کنارم و به حرف در امد
_: میتونید با من برقصید
+: اوو بله حتما
وقتی منو اقای مین رفتیم وسط اقای مین دستشو دوز کمرم. حلقه کرد منم دور گردنش و شروع کردیم رقصیدن که دیدم همه برا مون دست تکون میدادن و میگفتم
مافیا بی چهره
ویو مائـل
رفتم داخل که یهو. یکی. جلوم. ظاهر شد و به حرف در امد
علامت کوک (~) علامت یونگی (_) علامت مائـل (+)
~: سلام شما خانم مائـل فرانسـوا از شرکت bus هستید
+: بله خودم هستم
~: اوو خوش امدید سف. خوبی داشتید
+: بله خوب بود سفر فرانسه تا کره
~: خوبه اوو خودمو معرفی نکردم من جئون جونگ کوک. هستم منشی اقای مین یونگی
+: اوو خوشبختم اقای کوک
~: منم خوشبختم خانم مائـل و اقایی یونگی گفت که از مهمونی لذت ببرید خودشون. یکم دیگه تشریف میارن
+: اوو بله حتما ایشونم میبینم
~: بی زحمت من. میرم
+: بفرماید خوشحال شدم. از دیدنتون
~: من بیشتر
بعد از رفتن منشی رفتم داخل عمارت با دقت نگاه میکردم انگار راست راستی عمارت یه مافیا هست چرا احساس میکنم یه مافیا هست ولی نمیخواد بگه درست مثل من هوففف مهم نیست مگه اون کیه چرا باید بهش فکر کنم و.......... تا اینکه یکی از پله داشت میمود پایین بذ دقت نگاه کردم اقای مین یونگی بثد چه خوشگل شده بود با اون کت و شلوار واو محوش شده بودم اصلا نمی دونستم که الان روبه رو که یهو گفت
_: خانم مائـل
+:......
_: خانم مائـل
+:....
_: خانم مائـل
+: ها بله چیزی گفتید
_: حواستون کجاست
+: ببخشید برا یه لحظه حواسم پرت شد
_: اها مشکلی نیست پاشتم میگفتم که چ جالب ملاقات دوباره
+: اهم خیلی تصادفی همو دیدیم به هم کمک کردیم میخواستم ازتون تشکر کنم ممنون
_: اهم نه نه برا چی تشکر کنید من کاری نکردم
+: بازم ممنون
_: خواهش میکنم از مهمونی لذت ببرید
+: حتما شما هم لذت ببرید
بعد از رفتن یکی از خدمتکارا با یه سینی که داخلش ویسکی بود امد منم که دو روزی میشه نخوردم گفتم بزا. بخورم خدمتـکاره تعارف کرد منم یکی برداشتم مزش خوب بود هرچند به ویسکی فرانسه نمیرسه ولی خب دوباره یکی برداشتم و سر کشیدم اصلا نمیدونستم که چهارتا لیوان ویسکی تموم کردم میخواستم پنجمه رو بردارم که یکی جلو مو گرفت نگاه کرپم دیدم اقای مین بود امدم به حرف در امد و گفت
_: خانم مائـل خیای دارید زیاده روی میکنید ها
+: اشکال نداره میشه اون لیوان رو هم بدید
_: نه نمیشه زیاده روی نکنید خواهش میکنم
+: عههههه اصلا باشه بابا نخواستیم من که بیشتر از اینا میخورم ولی اوک نمیخوام
_: ممنونم از اینکه به حرفم گوش دادید
+: عادت ندارم به حرف کسی گوش بدم ولی اوکی
_: ممنونم خب من برم لذت ببریم
یکم بعد از این که اقای مین رفتو بعد یه موزیک پلی شد همه رفتن باهم دیگه رقصیدن بعد دیدم که اقا مین امد و کنارم و به حرف در امد
_: میتونید با من برقصید
+: اوو بله حتما
وقتی منو اقای مین رفتیم وسط اقای مین دستشو دوز کمرم. حلقه کرد منم دور گردنش و شروع کردیم رقصیدن که دیدم همه برا مون دست تکون میدادن و میگفتم
۳.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.