ددی من شو....پارت۱۱
ویوات:
پدرم سر اون ی سوال که یکم دیر جواب داده بودم عصبی بود و وقتی جونگکوک رفت اومد داخل اتاقم و کتکم زد....بعد ۲۶۱ شلاق ولم کردو رفت...کل بدنم داشت میسوخت بزور پاشدم و رفتم حموم زیر دوش اب بی صدا گریه میکردم....انگار افتاده بودم ته جهنم....داشتم اتیش میگرفتم...نتونستم زیاد تو حموم بمونم سریع اومدم بیرون و بدنمو خشک کردم....کرم زدمو بدنمو با باند بستم...رفتم رو تخت دراز کشیدم و انقد گریه کردم که چشام گرم شدو خوابیدم...فردا صبح که بیدار شدم بدن درد شدید داشتم و ی قرص خوردم و پاشدم...از ی طرف خوشحال بودم چون قرار بود از خانوادم دور بمونم و دیگه این محدودیت ها تموم میشدن...لباس پوشیدم رفتم پایین بعد صبحونه چمدونمو بستمو با جونگکوک رفتیم فرودگاه....۴ ساعت بعد رسیدیم به توکیو و رفتیم خونه
+:توکیو چقد نزدیک کره هست
_:اره....هنوز با کشتی نیومدی...خیلی باحاله...خب بیخیال اینا..الان بیا بریم بیرون یکم بگردیم
+:باشه
*رفتن لب ی ساحل که کنارش موچی و بستنی و خوراکی و غذاهای خونگی میفروختن*
+:بریم بشینیم لب ساحل؟
_:باشه
*نشستن*
+:جونگکوک
_:جانم
+:میخوام مال تو باشم
_:مال من؟*تعجب*....مال من بودن کار سختیه
+:مهم نیس...فقط میخوام مال تو باشم
_:*بوسید*....تو از اولشم مال من بودی ات....به کل دنیا نمیدمت...از جونمم با ارزش تری
+:توهم....خبببببب الان من گشنمه...موچی میخوام با قهوه
_:موچی چه طعمی؟
+:عامممم....طعم توت فرنگی
_:باشه.....خب اومدم
+:مرسی
*موچی و قهوه رو خوردن*
_:نظرت چیه ی دور بریم بار؟
+:باشه
_:تاحالا ویسکی خوردی؟
+:نه...تاحالا الکل نخوردم
_:پس بزار اولین تجربت بامن باشه...بزن بریم
*رفتن بار*
+:*سرفه*....چه بوی گندی میاد
_:عادت میکنی....بیا بریم بشینیم اونجا
[ویو الان فالوورای پیچ:پس چرا اصمات نمیشهههه😂]
+:اوک
_:نمیخوای بشینی بغلم؟
+:بغلت؟
_:اگه نشینی میان بهت درخواست میدن
+:پوف...نمیشد بریم خونه؟
_:نه....بعد ۱ هفته اومدم بار....تا نخورم اروم نمیشم
+:باشه
؟:بفرمایین....چی میل دارین؟
_:دوتا ویسکی لطفا
؟:چشم....*۵ دیقه بعد*......بفرمایین
_:ممنون...خب ات الان اینو بدون اینکه ویسکی توی شات با زبونت برخورد کنه میریزی داخل گلوت و قورت میدی
+:باشه...۱....۲....۳....*خورد*.....این چرا ی طعم عجیبی میده
_:چون ویسکیه
*۲۰ دیقه گذشت و جونگکوک ۷ شات خورد مست نبود ولی خیلی خیلی کم گیج بود...اتم بیشتر از دو شات نخورد*
_:بریم؟
+:باشه
ویوات:
پدرم سر اون ی سوال که یکم دیر جواب داده بودم عصبی بود و وقتی جونگکوک رفت اومد داخل اتاقم و کتکم زد....بعد ۲۶۱ شلاق ولم کردو رفت...کل بدنم داشت میسوخت بزور پاشدم و رفتم حموم زیر دوش اب بی صدا گریه میکردم....انگار افتاده بودم ته جهنم....داشتم اتیش میگرفتم...نتونستم زیاد تو حموم بمونم سریع اومدم بیرون و بدنمو خشک کردم....کرم زدمو بدنمو با باند بستم...رفتم رو تخت دراز کشیدم و انقد گریه کردم که چشام گرم شدو خوابیدم...فردا صبح که بیدار شدم بدن درد شدید داشتم و ی قرص خوردم و پاشدم...از ی طرف خوشحال بودم چون قرار بود از خانوادم دور بمونم و دیگه این محدودیت ها تموم میشدن...لباس پوشیدم رفتم پایین بعد صبحونه چمدونمو بستمو با جونگکوک رفتیم فرودگاه....۴ ساعت بعد رسیدیم به توکیو و رفتیم خونه
+:توکیو چقد نزدیک کره هست
_:اره....هنوز با کشتی نیومدی...خیلی باحاله...خب بیخیال اینا..الان بیا بریم بیرون یکم بگردیم
+:باشه
*رفتن لب ی ساحل که کنارش موچی و بستنی و خوراکی و غذاهای خونگی میفروختن*
+:بریم بشینیم لب ساحل؟
_:باشه
*نشستن*
+:جونگکوک
_:جانم
+:میخوام مال تو باشم
_:مال من؟*تعجب*....مال من بودن کار سختیه
+:مهم نیس...فقط میخوام مال تو باشم
_:*بوسید*....تو از اولشم مال من بودی ات....به کل دنیا نمیدمت...از جونمم با ارزش تری
+:توهم....خبببببب الان من گشنمه...موچی میخوام با قهوه
_:موچی چه طعمی؟
+:عامممم....طعم توت فرنگی
_:باشه.....خب اومدم
+:مرسی
*موچی و قهوه رو خوردن*
_:نظرت چیه ی دور بریم بار؟
+:باشه
_:تاحالا ویسکی خوردی؟
+:نه...تاحالا الکل نخوردم
_:پس بزار اولین تجربت بامن باشه...بزن بریم
*رفتن بار*
+:*سرفه*....چه بوی گندی میاد
_:عادت میکنی....بیا بریم بشینیم اونجا
[ویو الان فالوورای پیچ:پس چرا اصمات نمیشهههه😂]
+:اوک
_:نمیخوای بشینی بغلم؟
+:بغلت؟
_:اگه نشینی میان بهت درخواست میدن
+:پوف...نمیشد بریم خونه؟
_:نه....بعد ۱ هفته اومدم بار....تا نخورم اروم نمیشم
+:باشه
؟:بفرمایین....چی میل دارین؟
_:دوتا ویسکی لطفا
؟:چشم....*۵ دیقه بعد*......بفرمایین
_:ممنون...خب ات الان اینو بدون اینکه ویسکی توی شات با زبونت برخورد کنه میریزی داخل گلوت و قورت میدی
+:باشه...۱....۲....۳....*خورد*.....این چرا ی طعم عجیبی میده
_:چون ویسکیه
*۲۰ دیقه گذشت و جونگکوک ۷ شات خورد مست نبود ولی خیلی خیلی کم گیج بود...اتم بیشتر از دو شات نخورد*
_:بریم؟
+:باشه
۹.۰k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.