عشقه دردسرساز p⁵
عشقه دردسرساز p⁵
هان.
سر فلیکس همچنان پایین بود فک کنم اضطراب اجتماعی داشت چان: تو چی؟ فلیکس همونطوری که سرش پایین جواب داد@ منم..دوس..ندارم هان: شنیدین که الان هم بکشین کنار میخواییم رد شیم چان: نوچ نوچ نوچ حرفم امری بود نه سوالی هان: ای بابا چرا گیر دادین مگه دوستی زوری میشه؟ چان: وقتی ما بخواییم میشه @ هان میشه زودتر بریم؟ یه نگاهی به فلیکس انداختم دیدم عرق داره از سر روش میریزه هان: بچه ها لطفاً بزارین بریم فردا راجبش حرف میزنیم لینو: نمیشه هان: هوففف پس حداقل بزارین فلیکس بره ~ چرا؟ هان:(با عصبانیت) نمیبینی حالش خوب نیس بالاخره بهش توجه کردن چان: هی پسر حالت خوبه؟@ نه...نیستم فلیکس نفس نفس میزد و پسرا رفتن کنار و فلیکس از آستین من گرفت همونطور که سرش پایین بود منو به دنبال خودش کشید کمی بعد تنفسش به حالت عادی برگشت هان: خوبی؟ @ اره هان: چت شده بود؟ @ اضطراب اجتماعی دارم... هان: اها الان بهتری؟ @هوم... اینجا خونه ماس میای تو؟ هان: نه سونگجی منتظرمه @ سونگجی؟ هان: خواهرم @ تو خواهر داری؟ هان: اره @جالبه هان: خیلی خوب من دیگه میرم @ خدافظ هان: خدافظ
هان.
سر فلیکس همچنان پایین بود فک کنم اضطراب اجتماعی داشت چان: تو چی؟ فلیکس همونطوری که سرش پایین جواب داد@ منم..دوس..ندارم هان: شنیدین که الان هم بکشین کنار میخواییم رد شیم چان: نوچ نوچ نوچ حرفم امری بود نه سوالی هان: ای بابا چرا گیر دادین مگه دوستی زوری میشه؟ چان: وقتی ما بخواییم میشه @ هان میشه زودتر بریم؟ یه نگاهی به فلیکس انداختم دیدم عرق داره از سر روش میریزه هان: بچه ها لطفاً بزارین بریم فردا راجبش حرف میزنیم لینو: نمیشه هان: هوففف پس حداقل بزارین فلیکس بره ~ چرا؟ هان:(با عصبانیت) نمیبینی حالش خوب نیس بالاخره بهش توجه کردن چان: هی پسر حالت خوبه؟@ نه...نیستم فلیکس نفس نفس میزد و پسرا رفتن کنار و فلیکس از آستین من گرفت همونطور که سرش پایین بود منو به دنبال خودش کشید کمی بعد تنفسش به حالت عادی برگشت هان: خوبی؟ @ اره هان: چت شده بود؟ @ اضطراب اجتماعی دارم... هان: اها الان بهتری؟ @هوم... اینجا خونه ماس میای تو؟ هان: نه سونگجی منتظرمه @ سونگجی؟ هان: خواهرم @ تو خواهر داری؟ هان: اره @جالبه هان: خیلی خوب من دیگه میرم @ خدافظ هان: خدافظ
۳.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.