ادامه پارت هشت

₱₳Ɽ₮⑧
کارم تموم شد و به سمت ماشینم حرکت کردم
چند بار سوئیچ رو فشار دادم اما کار نکرد وقتی ماشین باز شد به سمتش حرکت کردم دقیقا وقتی دستگیره رو کشیدم از بالای ساختمون یه نفر پرت شد روی ماشینم اون لحظه من دستامو گرفتم جلوی صورتم تا آسیب نبینم وقتی دستامو برداشتم تا ببینم کی بود با فردی که جلوم بود انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن
& نـــــــــــــه
خودم هنوز تو شک بودم تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین تا یکی از بچه های گیریم اومد کمکم کرد و زنگ زد به پلیس
*چند مین بعد*
پلیس شروع کرد به بازجویی
@ خب ایشون رو آخرین بار کی دیدین
& همین چند ساعت پیش سر فیلم برداری
@ ایشون هیچ دلیل خاصی نداشتن چمیدونم برای خودکشی
& از لحاظ روحی کاملا سالم بود این قطعا یه خودکشی نبوده
@ چطور انقدر با اطمینان خاطر حرف میزنین
& خب یکی از قسمتای شغل من اینکه احساساتم رو کنترل کنم عجیب نیست که خودمو خوب نشون میدم
@ درسته.....خانوم یان سون رقیبی دشمنی چیزی نداشتن
& نه تا اونجایی که من میدونم
@ خب ممنون که به سولات جواب دادین اگر اتفاقی بیوفته بهتون خبر میدم
& ازتون یه خواهشی دارم‌.....اون قاتل عوضی رو پیدا کنین
@ حتما
بعدش از اون مرد دور شدم سریعا با نام تماس گرفتم
^ سلام چه خبر
& نام سون از دور خارج شد
^ خب اینکه خوبه*خنده*باید به ا.ت خبر بدی
& کار من نبود
^ چــ...چــ...چی گفتی
& ازت میخوام فیلم دروبینا از ساعت پنج تا هشت رو پیدا کنی
^ اینو به ا.ت گفتی
& خودت بگو وقت ندارم
^ چی داره تو اون سرت میگذره
& میخوام پیداش کنم
^ *خنده* موفق باشی