رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۷
ویو جونگ کوک:
+س سه هون(بابغض)
_بله رئیس
+ح حالا چ چیکار کنم(بغض در حال گریه)
_رئیس لطفا آرامش خودتونو حفظ کنید ، شما آدمی نیستید که الکی سر این چیزا صبوریتونو از دست بدید ، لطفا بیاید با آمادگیه کامل به اونجا بریم
+آ آره بهتره همینکارو بکنیم(بغض)
+باید بریم سمت عمارت دیگه جیمین
ویو جیمین:
نمیدونم چرا این دختر انقدر مقاومت میکنه تو این وضعیت قهر کردنه سونامیو کم داشتم ، هی چرا این دختره انقدر استرس داره رنگ از روش پریده
ویو یوری:
بلند شدم و بدون فکر کردن به چیز دیگه ای از موهای پسره (جیمین) گرفتم صورتش کشیده شد سمتم و بدون اینکه بتونه به چیزی فکر کنه لبامو گذاشتم رو لباش با این کارم همه جارو سکوت فرا گرفت چشمام مقابل چشماش بود چشاش داشت از حدقه میزد بیرون البته حق داره منم بجاش بودم همینجوری نگاش میکردم ، با این کارم حالم از خودم بهم میخوره
ویو جیمین:
نمیدونم چی شد ، پشتم به دختره بود با اینکه دستاش بسته بود ولی از پشت احساس کردم پوست سرمو دارن با سوزن توخ توخ میکنن که یهو برگشتم ، وای خیلی نرم بود دقت که کردم فهمیدم 😳، چ چرا این کارو میکنه به چه اجازه ای میخاستم با چشمام بهش بفهمونم که دلم میخواد بکشمش سعی کردم ازش جدا بشم ولی خیلی محکم منو گرفته بود آروم یه مَک کوچیک زد و بعد ازم جدا شد و افتاد روی زمین که من شروع کردم به حرف زدن
+هی عوضی چطور به خودت اجازه دادی همچین کار پلشتی بکنی.هااان(داد)
هیچی نمیگفت انگار واقعا مرگو دوست داشت
+افریطه اگه جونتو دوست داری بنااال(داد)، اصلا چرا دارم خودمو خسته میکنم رفتم سراغ پسره پر زبون بلندش کردم تفنگو گرفتم روی سرش
+فکر کنم به خاطر این کاره اشتباه بهتره یکیو از دست بدید،هوم؟!
_چ چیی!
سوبین:هی ریزه میزه چرا هرچی میشه به من گیر میدی(داد)
+تو خفه اگه این دختره دنبال دردسر نمیگشت تو تو ای وضعیت نبودی
_ب باشه ت توروخدا به اون کاری نداشته باش هرچی بخای رو میگم(با بغض🥹)
+خوبه سر عقل اومدی باید زود تر این کارو میکردم
تو همین بدبختی بودم که سونامی با چهره ترس زده دوید سمتم
+چیشده چته؟!
_ا ارباب(و گریه)
+خب بنال دیگه
_ی یچیزی هق🥹
+سونامی باز که نمیخای اعصابمو داغون کنی میخای؟
_آخه ارباب ب با گفتن این مسئله ش شما عصبانی میشید هق..هق
+لعنت به تو سونامی مثل آدم حرف بزنن(داد)
_ارباااب بهمون حملهه شدههه..هققق(داد و گریه)
+چ چی گفتی
+ی ینی چی
پسره رو هُل دادم جلو و افتاد
_و ما آمادگی نداریممم..هققق(داد و گریه)
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
پارت:۷
ویو جونگ کوک:
+س سه هون(بابغض)
_بله رئیس
+ح حالا چ چیکار کنم(بغض در حال گریه)
_رئیس لطفا آرامش خودتونو حفظ کنید ، شما آدمی نیستید که الکی سر این چیزا صبوریتونو از دست بدید ، لطفا بیاید با آمادگیه کامل به اونجا بریم
+آ آره بهتره همینکارو بکنیم(بغض)
+باید بریم سمت عمارت دیگه جیمین
ویو جیمین:
نمیدونم چرا این دختر انقدر مقاومت میکنه تو این وضعیت قهر کردنه سونامیو کم داشتم ، هی چرا این دختره انقدر استرس داره رنگ از روش پریده
ویو یوری:
بلند شدم و بدون فکر کردن به چیز دیگه ای از موهای پسره (جیمین) گرفتم صورتش کشیده شد سمتم و بدون اینکه بتونه به چیزی فکر کنه لبامو گذاشتم رو لباش با این کارم همه جارو سکوت فرا گرفت چشمام مقابل چشماش بود چشاش داشت از حدقه میزد بیرون البته حق داره منم بجاش بودم همینجوری نگاش میکردم ، با این کارم حالم از خودم بهم میخوره
ویو جیمین:
نمیدونم چی شد ، پشتم به دختره بود با اینکه دستاش بسته بود ولی از پشت احساس کردم پوست سرمو دارن با سوزن توخ توخ میکنن که یهو برگشتم ، وای خیلی نرم بود دقت که کردم فهمیدم 😳، چ چرا این کارو میکنه به چه اجازه ای میخاستم با چشمام بهش بفهمونم که دلم میخواد بکشمش سعی کردم ازش جدا بشم ولی خیلی محکم منو گرفته بود آروم یه مَک کوچیک زد و بعد ازم جدا شد و افتاد روی زمین که من شروع کردم به حرف زدن
+هی عوضی چطور به خودت اجازه دادی همچین کار پلشتی بکنی.هااان(داد)
هیچی نمیگفت انگار واقعا مرگو دوست داشت
+افریطه اگه جونتو دوست داری بنااال(داد)، اصلا چرا دارم خودمو خسته میکنم رفتم سراغ پسره پر زبون بلندش کردم تفنگو گرفتم روی سرش
+فکر کنم به خاطر این کاره اشتباه بهتره یکیو از دست بدید،هوم؟!
_چ چیی!
سوبین:هی ریزه میزه چرا هرچی میشه به من گیر میدی(داد)
+تو خفه اگه این دختره دنبال دردسر نمیگشت تو تو ای وضعیت نبودی
_ب باشه ت توروخدا به اون کاری نداشته باش هرچی بخای رو میگم(با بغض🥹)
+خوبه سر عقل اومدی باید زود تر این کارو میکردم
تو همین بدبختی بودم که سونامی با چهره ترس زده دوید سمتم
+چیشده چته؟!
_ا ارباب(و گریه)
+خب بنال دیگه
_ی یچیزی هق🥹
+سونامی باز که نمیخای اعصابمو داغون کنی میخای؟
_آخه ارباب ب با گفتن این مسئله ش شما عصبانی میشید هق..هق
+لعنت به تو سونامی مثل آدم حرف بزنن(داد)
_ارباااب بهمون حملهه شدههه..هققق(داد و گریه)
+چ چی گفتی
+ی ینی چی
پسره رو هُل دادم جلو و افتاد
_و ما آمادگی نداریممم..هققق(داد و گریه)
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
۲.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.