سناریو💙🦋
سناریو💙🫂
۰
۰
۰
<درخواستی>
۰
۰
۰
موقعيت: وقتی تحریکش میکنی و اونم همراهی میکنه [ فقط بگو از کجا اینارو در میارید🤣🥲]
۰
۰
۰
نامجون: (روی صندلی نشسته بود کتاب میخوند)
ا/ت: (با لباس های خیلی تنگ و خیلی نازک و خیلی باز میاد جلوی نامی خم میشه زمینو تمیز میکنه)
نامجون: ا/ت...
ا/ت: همم؟(میاد پیش نامجون)
نامجون: (یهو براید بغلش میکنه ) تو داری از عمد این کار ها رو انجام میدی؟(جدی،بم،ددیطور)
ا/ت: اممم..... نمیدونم....شاید(با عشوه)(دکمه اولی یقه نامی رو باز میکنه)
نامجون: اوکی پس خودت خواستی(میرن و کار های خوب میکنن😔📿🤌)
۰
۰
۰
جین:(میره از آشپز خونه چیپس برداره از اون کابینت بالایی که میاد پشت سر ا/ت میایسته و وقتی میخواد برداره ا/ت یهو خم میشه و باس.نشو میمیماله به دی.ک جین )
ا/ت:( بلند میشه و به صورت جین که کاملا جدی و ددی شده نگاه میکنه )
جین: (شروع به بو.سیدن ا/ت میکنه و.......آره📿🌚)
۰
۰
۰
جیهوب: (داشتین دنس تمرین میکردین تو شروع به تمرن شیک زدن میکنی و هوبی نمیتونه چشم ازت برداره )
ا/ت: (وقتی میبینه جی هوب داره نگات میکنه لب پایینتو گاز میگیری به آرومی ولش میکنی بعد تمرین دنس کلی عرق کرده بودی) عااا... فکر کنم باید ب م حموم
جیهوب: چطوره باهم بریم خانم جانگ؟(خیلی ددی)(و بعد میرید حموم و تنها کاری که نمیکنید تو حموم ، حموم کردنه🤌🏻😔😈)
۰
۰
۰
شوگا: وقتی میاد بخوابه میبینه با یه لباس خواب خیلی سوسکی روی تخت منتظرشی و ایشون هم وقت خوابشو به شما اختصاص میده🌚🤝🏻📿
۰
۰
۰
جیمین:(بعد از شام تو ظرفا رو به کمک جیمین جمع میکنی و میرید میشینید جلوی تلویزیون)
ا/ت:(پا میشه) دارم میرم لباسمو عوض کنم میخوای برات کیک توتفرنگی بیارم؟😈
جیمین: او...آره
ا/ت:(میره و با تیشرت جیمین که از زیرش شلوار نپوشیده بود و تو دستاش هم یه برش کیک بود برمیگرده و میشینه رو پا های جیمین و با چنگال یکم کیک میزاره دهن جیمین)
جیمین: کیک رو از دست ا/ت میگیره
ا/ت:(میبینه کمی خامه چسبیده به گوشه لبای جیمین که ا/ت لباشو نزدیک لبای جیمین میکنه و خامه رو میخوره و وقتی میخواد بره عقب)
جیمین: (وقتی میخواد بره عقب جیمین کیکی که تو دستش بود رو میزاره روی میز و کمر ا/ت رو میگیره و میکشه به سمت خودش و لبای ا/ت رو میبوسه و.......📿🤝🏻)
۰
۰
۰
تهیونگ: ا/ت این چیه پوشیدی؟
ا/ت: خوشگله نه؟(تنگه و کوتاه و همه جاش معلومه)
تهیونگ: خیلی خوبه ولی یک زیادی خوبه برو عوضش کن
ا/ت: نمیخام درش بیارم
تهیونگ: خودتو لوس نکن کوک و دوست دخترش منتظرن
ا/ت: من این لباس رو هر کاری کنی درش نمیارم
تهیونگ:(هیچی نمیگه و با گوشیش به کوک پیام میده و میه که ما نمیاییم و به سمت ا/ت میره و ا/ت هم عقب عقب میره تا اینکه پاش گیر میکنه به تخت و میوفته رو تخت تهیونگ هم میره روش) پس اگه درش نیاری مجبور میشم خودم درش بیارم...😈😔📿(بم و ددی)
۰
۰
۰
کوک: (داشتن حاضر میشدن که با تهیونگ اینا برن بیرون که یه پیام به گوشی کوک میاد کوک هم که شلوارشو پوشیده بود اما تیشرت نداشت میره به سالن که ببینه چیه دید که تهیونگ نوشته <ما نمیتونیم بیایم> رفت سمت اتاق که به ا/ت بگه)
ا/ت:(چون میخواست پیراهن بپوشه کاملا لخت شده بود که اونو بپوشه[شو.رت و سو.تین داشت] و یهو کوک اومد تو) یا چرا در زدن رو امتحان نمیکنی؟
کوک: مثل اینکه اتاق مشترکه:/بعدشم چه سو.تین زشتی😑
ا/ت: اولا که این همونیه که برام خریده بودی دومن به تو چه خیلیم خوبه
کوک: (میره سمت ا/ت و بغلش میکنه و از پشت گیره ی سو.تین ا/ت رو باز میکنه و آروم در میاره و محکم بغلش میکنه جوری که ا/ت میتونست سیکس پک هاشو حس کنه) اینجوری خوشگل تر بیب(ددی و بم)
ا/ت:( میدونست که باید برن و وقت ندارن برای همین میاد که کوک رو کمی اذیت کنه) میدونم ولی باید لباس بپوشم چون وقت رفتنه حیف😔🌚
کوک: او نه ناراحت نباش بیبی قرارمون کنسل شد😈
ا/ت:(متعجبِ چون میدونه شب سختی رو قراره بگذرونه) چ....چ .....چی؟ ....چر
کوک:(لباشو میزاره رو لبای ا/ت و حرفاشو قطع میکنه ثانیه به ثانیه خوب به فاکش میده 😔📿🌚)
۰
۰
۰
میدونم خیلی چیز شد ولی تو درخواستش هم گفته بود چیز باشه ولی خب از دستم در رفت زیادی چیز شد😁😔📿
۰
۰
۰
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂💙🦋
۰
۰
۰
<درخواستی>
۰
۰
۰
موقعيت: وقتی تحریکش میکنی و اونم همراهی میکنه [ فقط بگو از کجا اینارو در میارید🤣🥲]
۰
۰
۰
نامجون: (روی صندلی نشسته بود کتاب میخوند)
ا/ت: (با لباس های خیلی تنگ و خیلی نازک و خیلی باز میاد جلوی نامی خم میشه زمینو تمیز میکنه)
نامجون: ا/ت...
ا/ت: همم؟(میاد پیش نامجون)
نامجون: (یهو براید بغلش میکنه ) تو داری از عمد این کار ها رو انجام میدی؟(جدی،بم،ددیطور)
ا/ت: اممم..... نمیدونم....شاید(با عشوه)(دکمه اولی یقه نامی رو باز میکنه)
نامجون: اوکی پس خودت خواستی(میرن و کار های خوب میکنن😔📿🤌)
۰
۰
۰
جین:(میره از آشپز خونه چیپس برداره از اون کابینت بالایی که میاد پشت سر ا/ت میایسته و وقتی میخواد برداره ا/ت یهو خم میشه و باس.نشو میمیماله به دی.ک جین )
ا/ت:( بلند میشه و به صورت جین که کاملا جدی و ددی شده نگاه میکنه )
جین: (شروع به بو.سیدن ا/ت میکنه و.......آره📿🌚)
۰
۰
۰
جیهوب: (داشتین دنس تمرین میکردین تو شروع به تمرن شیک زدن میکنی و هوبی نمیتونه چشم ازت برداره )
ا/ت: (وقتی میبینه جی هوب داره نگات میکنه لب پایینتو گاز میگیری به آرومی ولش میکنی بعد تمرین دنس کلی عرق کرده بودی) عااا... فکر کنم باید ب م حموم
جیهوب: چطوره باهم بریم خانم جانگ؟(خیلی ددی)(و بعد میرید حموم و تنها کاری که نمیکنید تو حموم ، حموم کردنه🤌🏻😔😈)
۰
۰
۰
شوگا: وقتی میاد بخوابه میبینه با یه لباس خواب خیلی سوسکی روی تخت منتظرشی و ایشون هم وقت خوابشو به شما اختصاص میده🌚🤝🏻📿
۰
۰
۰
جیمین:(بعد از شام تو ظرفا رو به کمک جیمین جمع میکنی و میرید میشینید جلوی تلویزیون)
ا/ت:(پا میشه) دارم میرم لباسمو عوض کنم میخوای برات کیک توتفرنگی بیارم؟😈
جیمین: او...آره
ا/ت:(میره و با تیشرت جیمین که از زیرش شلوار نپوشیده بود و تو دستاش هم یه برش کیک بود برمیگرده و میشینه رو پا های جیمین و با چنگال یکم کیک میزاره دهن جیمین)
جیمین: کیک رو از دست ا/ت میگیره
ا/ت:(میبینه کمی خامه چسبیده به گوشه لبای جیمین که ا/ت لباشو نزدیک لبای جیمین میکنه و خامه رو میخوره و وقتی میخواد بره عقب)
جیمین: (وقتی میخواد بره عقب جیمین کیکی که تو دستش بود رو میزاره روی میز و کمر ا/ت رو میگیره و میکشه به سمت خودش و لبای ا/ت رو میبوسه و.......📿🤝🏻)
۰
۰
۰
تهیونگ: ا/ت این چیه پوشیدی؟
ا/ت: خوشگله نه؟(تنگه و کوتاه و همه جاش معلومه)
تهیونگ: خیلی خوبه ولی یک زیادی خوبه برو عوضش کن
ا/ت: نمیخام درش بیارم
تهیونگ: خودتو لوس نکن کوک و دوست دخترش منتظرن
ا/ت: من این لباس رو هر کاری کنی درش نمیارم
تهیونگ:(هیچی نمیگه و با گوشیش به کوک پیام میده و میه که ما نمیاییم و به سمت ا/ت میره و ا/ت هم عقب عقب میره تا اینکه پاش گیر میکنه به تخت و میوفته رو تخت تهیونگ هم میره روش) پس اگه درش نیاری مجبور میشم خودم درش بیارم...😈😔📿(بم و ددی)
۰
۰
۰
کوک: (داشتن حاضر میشدن که با تهیونگ اینا برن بیرون که یه پیام به گوشی کوک میاد کوک هم که شلوارشو پوشیده بود اما تیشرت نداشت میره به سالن که ببینه چیه دید که تهیونگ نوشته <ما نمیتونیم بیایم> رفت سمت اتاق که به ا/ت بگه)
ا/ت:(چون میخواست پیراهن بپوشه کاملا لخت شده بود که اونو بپوشه[شو.رت و سو.تین داشت] و یهو کوک اومد تو) یا چرا در زدن رو امتحان نمیکنی؟
کوک: مثل اینکه اتاق مشترکه:/بعدشم چه سو.تین زشتی😑
ا/ت: اولا که این همونیه که برام خریده بودی دومن به تو چه خیلیم خوبه
کوک: (میره سمت ا/ت و بغلش میکنه و از پشت گیره ی سو.تین ا/ت رو باز میکنه و آروم در میاره و محکم بغلش میکنه جوری که ا/ت میتونست سیکس پک هاشو حس کنه) اینجوری خوشگل تر بیب(ددی و بم)
ا/ت:( میدونست که باید برن و وقت ندارن برای همین میاد که کوک رو کمی اذیت کنه) میدونم ولی باید لباس بپوشم چون وقت رفتنه حیف😔🌚
کوک: او نه ناراحت نباش بیبی قرارمون کنسل شد😈
ا/ت:(متعجبِ چون میدونه شب سختی رو قراره بگذرونه) چ....چ .....چی؟ ....چر
کوک:(لباشو میزاره رو لبای ا/ت و حرفاشو قطع میکنه ثانیه به ثانیه خوب به فاکش میده 😔📿🌚)
۰
۰
۰
میدونم خیلی چیز شد ولی تو درخواستش هم گفته بود چیز باشه ولی خب از دستم در رفت زیادی چیز شد😁😔📿
۰
۰
۰
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂💙🦋
۱۰.۶k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.