ادامه شه
ادامه شه
پست اول پارت دوم ویرایش شده دوستان یک قسمتشو فراموش کردم اضافه کنم
متاسفم
....
*هین بلندی میکشه و از جاش میپره و طرف مردی که نزدیک گوشش حرف زده بود برمیگرده
*مرد مقابلش با اون موها و طره های مشکی و هیکلش و چشمایی به تاریکی شب زیادی جذاب بود،و البته برای پادشاهی زیادی جوون!با اینکه تو مراسم تاجگذاری هم دیده بودش ولی فاصله زیادی باهاش داشت و چهرش به وضوح مشخص نبود،ولی حالا جونگکوک در نیم سانتی تهیونگ قرار داشت!
*سرشو میندازه پایین و نگاهشو از جونگوک میگیره
-م...متاسفم اعلیحضرت....من فقط...
-بهتره حواست به چشمات باشه وگرنه قرار نیست ازت بگذرم
*با لحن سرد و خشکش این رو بیان میکنه
*تهیونگ آب دهنشو به سختی قورت میده؛تو اولین روز کاریش گند زده بود!
سریع برگه ها رو درحالی که مرتب شده بودن روی میز میزاره و این دفعه سعی میکنه و لررش صداش رو کنترل کنه
-متاسفم سرورم، دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه!..
*با باز شدن در اتاق پسری که موهای نسبتا فر و بلندی که تا سر شونه هاش میرسید وارد میشه اتاق میشه...
-جونگکوک؟ به یه خدمتکار چیکار داری؟ چرا داری اذیتش میکنی؟
*جونگکوک اخمی میکنه و از تهیونگ فاصله میگیره...
-خدمتکار شخصیمه...و اینکه من اذیتش نمیکردم جیمین
*پسری که جونگکوک "جیمین" صداش زده بود هوفی میکشه ک چشماشو تو حدقه میچرخونه...
-کلی کار داریم اومدم که بهت بگم بیای پایین
-باشه...اومدم اینجا چیزی بردارم..الان میام
*جیمین از اتاق بیرون میره و جونگکوک بعد از برداشتن کاغذ هاش نگاهی بهشون میندازه
*تهیونگ تعظیم ۹۰ درجه ای میکنه
-دیگه میرم
*همبن که سعی کرده بود خودشو از اون هوای متشنج بین خودشو جونگکوک نجات بده مچ ظریف دستش بین دستای قدرتمند جونگکوک اسیر میشه و لحظه ی بعد سرمای نفس های جونگکوک رو روی لاله گوشش احساس میکنه
-کارتو درست انجام بده چون از این به بعد به من خدمت میکنی...هم توی قصر، هم روی تخت
.............
بچه ها شرایط عوکی نشده بود ولی گفتم شاید چون پارت اوله و چیز خاصی نداره بقیه هم خیلی خوششون نیومده...
ولی جالب تر از این هم میشه
ازون چند نفری که حمایت کردن و لایک و کامنت دادن ممنونم
عشق منین
-soyon
like: 10
comments: 2۰
پست اول پارت دوم ویرایش شده دوستان یک قسمتشو فراموش کردم اضافه کنم
متاسفم
....
*هین بلندی میکشه و از جاش میپره و طرف مردی که نزدیک گوشش حرف زده بود برمیگرده
*مرد مقابلش با اون موها و طره های مشکی و هیکلش و چشمایی به تاریکی شب زیادی جذاب بود،و البته برای پادشاهی زیادی جوون!با اینکه تو مراسم تاجگذاری هم دیده بودش ولی فاصله زیادی باهاش داشت و چهرش به وضوح مشخص نبود،ولی حالا جونگکوک در نیم سانتی تهیونگ قرار داشت!
*سرشو میندازه پایین و نگاهشو از جونگوک میگیره
-م...متاسفم اعلیحضرت....من فقط...
-بهتره حواست به چشمات باشه وگرنه قرار نیست ازت بگذرم
*با لحن سرد و خشکش این رو بیان میکنه
*تهیونگ آب دهنشو به سختی قورت میده؛تو اولین روز کاریش گند زده بود!
سریع برگه ها رو درحالی که مرتب شده بودن روی میز میزاره و این دفعه سعی میکنه و لررش صداش رو کنترل کنه
-متاسفم سرورم، دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه!..
*با باز شدن در اتاق پسری که موهای نسبتا فر و بلندی که تا سر شونه هاش میرسید وارد میشه اتاق میشه...
-جونگکوک؟ به یه خدمتکار چیکار داری؟ چرا داری اذیتش میکنی؟
*جونگکوک اخمی میکنه و از تهیونگ فاصله میگیره...
-خدمتکار شخصیمه...و اینکه من اذیتش نمیکردم جیمین
*پسری که جونگکوک "جیمین" صداش زده بود هوفی میکشه ک چشماشو تو حدقه میچرخونه...
-کلی کار داریم اومدم که بهت بگم بیای پایین
-باشه...اومدم اینجا چیزی بردارم..الان میام
*جیمین از اتاق بیرون میره و جونگکوک بعد از برداشتن کاغذ هاش نگاهی بهشون میندازه
*تهیونگ تعظیم ۹۰ درجه ای میکنه
-دیگه میرم
*همبن که سعی کرده بود خودشو از اون هوای متشنج بین خودشو جونگکوک نجات بده مچ ظریف دستش بین دستای قدرتمند جونگکوک اسیر میشه و لحظه ی بعد سرمای نفس های جونگکوک رو روی لاله گوشش احساس میکنه
-کارتو درست انجام بده چون از این به بعد به من خدمت میکنی...هم توی قصر، هم روی تخت
.............
بچه ها شرایط عوکی نشده بود ولی گفتم شاید چون پارت اوله و چیز خاصی نداره بقیه هم خیلی خوششون نیومده...
ولی جالب تر از این هم میشه
ازون چند نفری که حمایت کردن و لایک و کامنت دادن ممنونم
عشق منین
-soyon
like: 10
comments: 2۰
۳.۶k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.