من شیطان و توفرشته|•
منشیطان و توفرشته|•
#Part_۳۰
👑💜🔮🍡
عکس رو گرفت و گل رو برداشت و فرار کرد
×لی لی لی فقط از اینا یکی هس
دویدم به طرفش
+مال خودمه میخوام
پشت سرشم نگاه نمیکرد و تو گلا همینطور میدوید
نفس کم آورد و وایسا
+اها الان میتونم بگیرم
گل رو گرفت بالا
×نوچ نوچ من قدم بلنده
رفتم کنارش پریدم تا گل رو بگیرم که پاش لیز خورد و افتاد دستش رو گرفتم که منم افتادم
+عععم چیزه
×چیه
فرصت خوبی بود گل رو بگیرم گل رو گرفتم
+لی لی لی الان گل مال منه
×مال تو فقط وقتی چیزی میگیری باید چیزیم بدی
+مثلا چی؟
×ببین مثلا یه گل میگیری یه گلم میدی
گیج نگاش کردم
+چه گلی میخوای
از جوابش کم مونده بود غش کنم
×لبات
+ینی چی ت گفتی گل بعدم میگی ک...
وسط حرفام سرم رو بین دوتا دستاش گرفتو لبام رو رو لباش گذاشت و چشاش رو بست
منم آروم چشامو بستم و باهاش همکاری کردم
سرم رو عقب بردم و از روش بلند شدم
×حالا کجا بریم
بلند شدم آرتامم بلند شد
+بازم داریم واو
×بریم شهر بازی
+عه منم میخوام
ساعت هفت رسیدیم،رفتیم داخل
+اول ترن هوایی
×نمیترسی
+داداش منو ترس
همینطور که راه میرفت گف
×اها داداش،عجب داداش،داداش
+چیه داداش
×بهم نگو داداش
+چشم داداش
×ماهرو نگودااا
+چشم داداش دیگه نمیگم باشه داداش
×میگیرم میکنمت ها(مافیا و از این حرفا😂)
+چی گو خوردم
لبخند زد و به طرف ترن هوایی رفتیم
وقتی نشستیم برای اطمینان آرتام پرسید نمیترسی و منم مث قبل گفتم نه
اما...
#Part_۳۰
👑💜🔮🍡
عکس رو گرفت و گل رو برداشت و فرار کرد
×لی لی لی فقط از اینا یکی هس
دویدم به طرفش
+مال خودمه میخوام
پشت سرشم نگاه نمیکرد و تو گلا همینطور میدوید
نفس کم آورد و وایسا
+اها الان میتونم بگیرم
گل رو گرفت بالا
×نوچ نوچ من قدم بلنده
رفتم کنارش پریدم تا گل رو بگیرم که پاش لیز خورد و افتاد دستش رو گرفتم که منم افتادم
+عععم چیزه
×چیه
فرصت خوبی بود گل رو بگیرم گل رو گرفتم
+لی لی لی الان گل مال منه
×مال تو فقط وقتی چیزی میگیری باید چیزیم بدی
+مثلا چی؟
×ببین مثلا یه گل میگیری یه گلم میدی
گیج نگاش کردم
+چه گلی میخوای
از جوابش کم مونده بود غش کنم
×لبات
+ینی چی ت گفتی گل بعدم میگی ک...
وسط حرفام سرم رو بین دوتا دستاش گرفتو لبام رو رو لباش گذاشت و چشاش رو بست
منم آروم چشامو بستم و باهاش همکاری کردم
سرم رو عقب بردم و از روش بلند شدم
×حالا کجا بریم
بلند شدم آرتامم بلند شد
+بازم داریم واو
×بریم شهر بازی
+عه منم میخوام
ساعت هفت رسیدیم،رفتیم داخل
+اول ترن هوایی
×نمیترسی
+داداش منو ترس
همینطور که راه میرفت گف
×اها داداش،عجب داداش،داداش
+چیه داداش
×بهم نگو داداش
+چشم داداش
×ماهرو نگودااا
+چشم داداش دیگه نمیگم باشه داداش
×میگیرم میکنمت ها(مافیا و از این حرفا😂)
+چی گو خوردم
لبخند زد و به طرف ترن هوایی رفتیم
وقتی نشستیم برای اطمینان آرتام پرسید نمیترسی و منم مث قبل گفتم نه
اما...
۲.۷k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.