☆قاتل من ☆
☆قاتل من ☆
♡پارت پنجم♡
اوهوم داشتیم فیلم میدیدم و ال. کل میخوردیم گوشیم رو بی صدا بود منم هواسم به گوشی نبود که یه لحظه صدای لرزش شنیدم سرمو چرخوندم که دیدم گوشیم زنگ میزنه جیمینهههه
مکالمه ی ا/ت و جیمین
ا/ت: الو بله جیمین
جیمین: ا/تتت؟ کجایی تو؟
ا/ت: چیزه خونه دوستمم
جیمین: ادرس بده بیام
ا/ت: نه اخه نمیشه
جیمین: بس بیا دم در بیام ببرمت
ا/ت: اخه هنوز میخوام بمونمم
جیمین: دیر وقته پاشو بیا
ا/ت: اخه..... باشه
جیمین: لوکیشن بفرست بیام
ا/ت: هوفففف باشه!
جیمین: زود باش بای
و قطع کرد واقعا که از بچگی همش دعواممم میکنه سرم داد میزنه انگار برادرمه(ضد حال)
پاشدم کتمو پوشیدم و
ا/ت: چیزه سوجون من رفتم
سوجون: کجااا؟ هنوز اولشه؟
ا/ت: مهمون داریم باید برم
سوجون: اوکی
هیونجین: بزار بیا بدرقت کنم
ا/ت: باشه
حین رفتن طرف در هیونجین پرسید
هیونجین: چیزه میگم دوست پسر داری؟
ا/ت: نه من عمرا داشته باشم(با خنده)
هیونجین: خب میشه یه چی انجام بدم؟
ا/ت: چی؟
هیونجین: میشه؟
ا/ت: خب باشه ببینم میخوای چیکار کنی؟
هیونجین کم کم داشت ل. باشو بهم نزدیک تر میکرد که دیدم یکی داره هیونجین رو به طرف خودش میکشه میخواستی کی باشه
جیمینه دیگه
جیمین: بکش عقب ببینم
هیونجین: جنابعالی؟
ا/ت: بسه بیا بریم
جیمین: تو حرف نزن (به ا/ت میگه) به تو چه که من کیم؟
هیونجین: ببین بکش برو
جیمین: میخوای بهت بفهمونم(داد)
دیدم داره جدی میشه کشون کشون بردمش سمت ماشین
ا/تت: بسه دیگه مگه چیکار کرده اههههه
جیمین: تو حرف نزن(داد)
ا/ت: همیشه همینطوری سرم داد میزدی (زبونشو براش در میاره)
جیمین: کیوت کی بودی؟
با تعجب بهش نگاه کردم
جیمین: چیه؟ چیز بدیه؟
ا/ت: نه فقط متعجب کردم که دو سه دقیقه پیش داشتی داد میزدی و الان داری لوس میشی
جیمین: عه بس میخوای سرت داد بزنم؟(مرموز)
ا/ت: نمی خوای بریم خونه؟
جیمین ماشینو روشن گرد و روند به سمت عمارت بعد ۲٠ رسیدیم
ا
♡پارت پنجم♡
اوهوم داشتیم فیلم میدیدم و ال. کل میخوردیم گوشیم رو بی صدا بود منم هواسم به گوشی نبود که یه لحظه صدای لرزش شنیدم سرمو چرخوندم که دیدم گوشیم زنگ میزنه جیمینهههه
مکالمه ی ا/ت و جیمین
ا/ت: الو بله جیمین
جیمین: ا/تتت؟ کجایی تو؟
ا/ت: چیزه خونه دوستمم
جیمین: ادرس بده بیام
ا/ت: نه اخه نمیشه
جیمین: بس بیا دم در بیام ببرمت
ا/ت: اخه هنوز میخوام بمونمم
جیمین: دیر وقته پاشو بیا
ا/ت: اخه..... باشه
جیمین: لوکیشن بفرست بیام
ا/ت: هوفففف باشه!
جیمین: زود باش بای
و قطع کرد واقعا که از بچگی همش دعواممم میکنه سرم داد میزنه انگار برادرمه(ضد حال)
پاشدم کتمو پوشیدم و
ا/ت: چیزه سوجون من رفتم
سوجون: کجااا؟ هنوز اولشه؟
ا/ت: مهمون داریم باید برم
سوجون: اوکی
هیونجین: بزار بیا بدرقت کنم
ا/ت: باشه
حین رفتن طرف در هیونجین پرسید
هیونجین: چیزه میگم دوست پسر داری؟
ا/ت: نه من عمرا داشته باشم(با خنده)
هیونجین: خب میشه یه چی انجام بدم؟
ا/ت: چی؟
هیونجین: میشه؟
ا/ت: خب باشه ببینم میخوای چیکار کنی؟
هیونجین کم کم داشت ل. باشو بهم نزدیک تر میکرد که دیدم یکی داره هیونجین رو به طرف خودش میکشه میخواستی کی باشه
جیمینه دیگه
جیمین: بکش عقب ببینم
هیونجین: جنابعالی؟
ا/ت: بسه بیا بریم
جیمین: تو حرف نزن (به ا/ت میگه) به تو چه که من کیم؟
هیونجین: ببین بکش برو
جیمین: میخوای بهت بفهمونم(داد)
دیدم داره جدی میشه کشون کشون بردمش سمت ماشین
ا/تت: بسه دیگه مگه چیکار کرده اههههه
جیمین: تو حرف نزن(داد)
ا/ت: همیشه همینطوری سرم داد میزدی (زبونشو براش در میاره)
جیمین: کیوت کی بودی؟
با تعجب بهش نگاه کردم
جیمین: چیه؟ چیز بدیه؟
ا/ت: نه فقط متعجب کردم که دو سه دقیقه پیش داشتی داد میزدی و الان داری لوس میشی
جیمین: عه بس میخوای سرت داد بزنم؟(مرموز)
ا/ت: نمی خوای بریم خونه؟
جیمین ماشینو روشن گرد و روند به سمت عمارت بعد ۲٠ رسیدیم
ا
۹.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳