فیک عشق جادو تصادف قسمت ۶۰
ات ا داشتم از درد گریه میکردم
جون کوک بازوي های ات ا محکم گرفته بود
ات ا : ولم کن درد دارم
جون کوک هم بازوي اش درد گرفتش
وات ا ولش کرد
ات ا : دویدم بیرون از کافی شاپ
ات ابا لباس های مختلف و ماسک وارد محل کارش میشد
جون کوک: به کره برگشت و همچنان دنبال ا ت ا میگشت چون گم اش کرده بود
و از این بابت ناراحت بود
تهیونگ و جیمین سربه سر جون کوک میگذاشتن
تا یه دختر رد میشد اون دوتا رو به جون کوک
عه ات ا اومد اینه
جون کوک هم گول میخورد
جون کوک بازوي های ات ا محکم گرفته بود
ات ا : ولم کن درد دارم
جون کوک هم بازوي اش درد گرفتش
وات ا ولش کرد
ات ا : دویدم بیرون از کافی شاپ
ات ابا لباس های مختلف و ماسک وارد محل کارش میشد
جون کوک: به کره برگشت و همچنان دنبال ا ت ا میگشت چون گم اش کرده بود
و از این بابت ناراحت بود
تهیونگ و جیمین سربه سر جون کوک میگذاشتن
تا یه دختر رد میشد اون دوتا رو به جون کوک
عه ات ا اومد اینه
جون کوک هم گول میخورد
۵.۸k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.