عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_چهارم
ادامه ی پارت ⁶¹
*⁵⁶دقیقه بعد*
ا/ت:(درحال پفیلا خوردن) واییییییی"ترسید یک متر پرید بالا"
تهیونگ: چرا من اصلا نمیترسم ولی تو دقیقه ای یک بار میترسی
ا/ت: اه ، باز منو با خودت مقایسه کردی
تهیونگ: او ببخشید
ا/ت:واییی، هی هی😁
تهیونگ: هووووووه، بریم بخوابیم؟
ا/ت: نه زودههههههه
تهیونگ: یه نگا به ساعت هم بکنی بد نیست
ا/ت: ساعت ۲ صبححححححح
تهیونگ: بله، ساعت ۲ و ما الان نشستیم فی.....(یه نگا به ا/ت میکنه و حرفشو تموم میکنه)
ا/ت:(رو شونه های تهیونگ خوابش برده)
ویو تهیونگ
دیدم که ا/ت روشونه هام خوابش برده یواش بقلش کردم و..........
#فصل_چهارم
ادامه ی پارت ⁶¹
*⁵⁶دقیقه بعد*
ا/ت:(درحال پفیلا خوردن) واییییییی"ترسید یک متر پرید بالا"
تهیونگ: چرا من اصلا نمیترسم ولی تو دقیقه ای یک بار میترسی
ا/ت: اه ، باز منو با خودت مقایسه کردی
تهیونگ: او ببخشید
ا/ت:واییی، هی هی😁
تهیونگ: هووووووه، بریم بخوابیم؟
ا/ت: نه زودههههههه
تهیونگ: یه نگا به ساعت هم بکنی بد نیست
ا/ت: ساعت ۲ صبححححححح
تهیونگ: بله، ساعت ۲ و ما الان نشستیم فی.....(یه نگا به ا/ت میکنه و حرفشو تموم میکنه)
ا/ت:(رو شونه های تهیونگ خوابش برده)
ویو تهیونگ
دیدم که ا/ت روشونه هام خوابش برده یواش بقلش کردم و..........
۱۴.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.