پارت هفتم
پارت هفتم
از عشق متنفرم
پنج سال بعد ویو ات
الان درست پنج سال از روز انتقامم میگذره و هنوز هم ذره ای پشیمون نیستم چون حقشون بود کاری که اون ها باهام کردن رو فراموش نمیکنم .
امروز شرکتی که ما سه تا توش کار میکنیم (ات و برادراش الان تو یه شرکت تجاری بزرگ کار میکنن و وضع مالی خیلی خوبی هم دارن) قرارع یه قرارداد بزرگی با یه شرکت در سئول ببنده و اگه خوب پیش بره وضع شرکت از الآنشم بهتر میشه ولی یه مشکل هست ما باید سه تامون هم تو جلسه باشیم آخه مینهو (پسرش ) رو کجای دلم بزارم مجبورم با خودم بیارمش .
ات:مینهو پسرم ما الان با دایی هات باید بریم یه جلسه مهم تو هم اینجا آروم بمون و نقاشی تو بکش باشه
مینهو :چشم مامانی
ات:آفرین پسرم
و بعد سمت اتاق جلسه حرکت کردیم و سرجاهامون نشستیم و منتظر رئیس اون شرکت موندیم ،چند دقیقه صدای باز شدن در اتاق رو شنیدم و با دیدن شخص روبروم لحظه ای نفس کشیدن یادم رفت ،جین چطور ممکنه بعد از این همه سال حتما الان باید اینجا میدیدمش با تعجب به صورتش نگاه میکردم معلوم بود اونم از دیدنم تعجب کرده.
در طول جلسه فقط داشتم از نگاه هاش فرار میکردم و این خیلی اذیتم میکرد بلاخره قرار داد بسته شد و جلسه تموم شد سریع با قدم های تند از اتاق خارج شدم کم کم داشتم نزدیک اتاق کارم میشدم که دستم توسط یکی کشیده شد و منو به دیوار ک.و.ب.و.ن.د
و باهاش چشم تو چشم شدم بعد از این همه سال از چشم هاش عصبانیت موج میزد
ویو جین
از روزی که ات رفت زندگیم داغون شد من ع.ا.ش.ق.ش بودم ولی اون ترکم کرد و بچمم با خودش برد تو این پنج سال کلی عذاب کشیدم همه جا دنبالشون گشتم ولی هیچ اثری ازش نبود ،پدرم دوسال بعد از اون روز فوت کرد و همه چیزش به من موند ولی من با تمام سختی ها همه چیز رو تغییر دادم و یه شرکت زدم که خیلی خوب داشت پیشرفت میکرد و امروز قرارع با یه شرکت در بوسان قرارداد ببندم وقتی وارد جلسه شدم با دیدن ات ماتم برد من بلاخره پیداش کرده بودم هم خوشحال بودم هم عصبی ، باید حساب این کارش رو بهم پس بده
ویو زمان حال
ات:ولم کن (عصبی)
جین :ولت کنم کور خوندی بعد از این همه سال پیدات کردم دیگه ولت نمیکنم
ات:کیم سوکجین اگه ولم نکنی داد میزنم تا همه بیان
جین :یه لحظه عصبی شدم و دستم رو دور گ.ل.و.ش. پیچیدم
جین :حالا داد بزن ببینم میتونی(عصبی)
داشت تقلا میکرد ولی زور من خیلی بیشتر بود همینطور داشتم کارمو ادامه میدادم که با صدایی که شنیدم ولش کردم
پایان پارت هفتم
از عشق متنفرم
پنج سال بعد ویو ات
الان درست پنج سال از روز انتقامم میگذره و هنوز هم ذره ای پشیمون نیستم چون حقشون بود کاری که اون ها باهام کردن رو فراموش نمیکنم .
امروز شرکتی که ما سه تا توش کار میکنیم (ات و برادراش الان تو یه شرکت تجاری بزرگ کار میکنن و وضع مالی خیلی خوبی هم دارن) قرارع یه قرارداد بزرگی با یه شرکت در سئول ببنده و اگه خوب پیش بره وضع شرکت از الآنشم بهتر میشه ولی یه مشکل هست ما باید سه تامون هم تو جلسه باشیم آخه مینهو (پسرش ) رو کجای دلم بزارم مجبورم با خودم بیارمش .
ات:مینهو پسرم ما الان با دایی هات باید بریم یه جلسه مهم تو هم اینجا آروم بمون و نقاشی تو بکش باشه
مینهو :چشم مامانی
ات:آفرین پسرم
و بعد سمت اتاق جلسه حرکت کردیم و سرجاهامون نشستیم و منتظر رئیس اون شرکت موندیم ،چند دقیقه صدای باز شدن در اتاق رو شنیدم و با دیدن شخص روبروم لحظه ای نفس کشیدن یادم رفت ،جین چطور ممکنه بعد از این همه سال حتما الان باید اینجا میدیدمش با تعجب به صورتش نگاه میکردم معلوم بود اونم از دیدنم تعجب کرده.
در طول جلسه فقط داشتم از نگاه هاش فرار میکردم و این خیلی اذیتم میکرد بلاخره قرار داد بسته شد و جلسه تموم شد سریع با قدم های تند از اتاق خارج شدم کم کم داشتم نزدیک اتاق کارم میشدم که دستم توسط یکی کشیده شد و منو به دیوار ک.و.ب.و.ن.د
و باهاش چشم تو چشم شدم بعد از این همه سال از چشم هاش عصبانیت موج میزد
ویو جین
از روزی که ات رفت زندگیم داغون شد من ع.ا.ش.ق.ش بودم ولی اون ترکم کرد و بچمم با خودش برد تو این پنج سال کلی عذاب کشیدم همه جا دنبالشون گشتم ولی هیچ اثری ازش نبود ،پدرم دوسال بعد از اون روز فوت کرد و همه چیزش به من موند ولی من با تمام سختی ها همه چیز رو تغییر دادم و یه شرکت زدم که خیلی خوب داشت پیشرفت میکرد و امروز قرارع با یه شرکت در بوسان قرارداد ببندم وقتی وارد جلسه شدم با دیدن ات ماتم برد من بلاخره پیداش کرده بودم هم خوشحال بودم هم عصبی ، باید حساب این کارش رو بهم پس بده
ویو زمان حال
ات:ولم کن (عصبی)
جین :ولت کنم کور خوندی بعد از این همه سال پیدات کردم دیگه ولت نمیکنم
ات:کیم سوکجین اگه ولم نکنی داد میزنم تا همه بیان
جین :یه لحظه عصبی شدم و دستم رو دور گ.ل.و.ش. پیچیدم
جین :حالا داد بزن ببینم میتونی(عصبی)
داشت تقلا میکرد ولی زور من خیلی بیشتر بود همینطور داشتم کارمو ادامه میدادم که با صدایی که شنیدم ولش کردم
پایان پارت هفتم
۲.۳k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.