ددی های من
ددی های من
صبح
همه بیدار شدن
کوک: بیاین پلاگ هارو درارم
تهیونگ و ات: باشه
و کوک پلاگ رو از داخلشون دراورد
تهیونک : ات مدرسه دیر میشه سریع حاضر شو
ات: باشهه
و رفت که حاضر شه توی این مدت ته و کوک تنها بودن و سکوتی بینشون بود که ته اونو شکست
ته: کوک من متاسفم که بهت نگفتم
کوک: اشکالی نداره ولی دفه بعدی همچین قضیه مهمی رو بهم نگین خودممیکشمتون
تهیونگ : اوم نه دیه تکرار نمیشه
کوک: خوبه
ات : من اومدمم بریم ، اما قبلش
د*دی ببخشید که بهت نگفتیم
کوک: من بخشیدمتون
ات: میسییی و بوسی روی گونش کاشت
کوک : برین سوار ماشین شین
ات و ته : باشه
کوک سریع به سمت مدرسه رفت
کوک: خدافظ بیبی گرلم و بیبی بویم
ات و ته: خدافظ کوکییی
و رفتن داخل مدرسه
ات رفت نشست پیش بقیه بچه ها و ته شروع کرد درس دادن
زنگ اخر :...
من دوبارهه با فیکم برگشتمم ساریی بابت دیر شدنش و اینکه ببخشید که کمه چون تا همینجاشم با یک دست دهنم صاف شد ولی امیدوارم خوشتون بیادد
صبح
همه بیدار شدن
کوک: بیاین پلاگ هارو درارم
تهیونگ و ات: باشه
و کوک پلاگ رو از داخلشون دراورد
تهیونک : ات مدرسه دیر میشه سریع حاضر شو
ات: باشهه
و رفت که حاضر شه توی این مدت ته و کوک تنها بودن و سکوتی بینشون بود که ته اونو شکست
ته: کوک من متاسفم که بهت نگفتم
کوک: اشکالی نداره ولی دفه بعدی همچین قضیه مهمی رو بهم نگین خودممیکشمتون
تهیونگ : اوم نه دیه تکرار نمیشه
کوک: خوبه
ات : من اومدمم بریم ، اما قبلش
د*دی ببخشید که بهت نگفتیم
کوک: من بخشیدمتون
ات: میسییی و بوسی روی گونش کاشت
کوک : برین سوار ماشین شین
ات و ته : باشه
کوک سریع به سمت مدرسه رفت
کوک: خدافظ بیبی گرلم و بیبی بویم
ات و ته: خدافظ کوکییی
و رفتن داخل مدرسه
ات رفت نشست پیش بقیه بچه ها و ته شروع کرد درس دادن
زنگ اخر :...
من دوبارهه با فیکم برگشتمم ساریی بابت دیر شدنش و اینکه ببخشید که کمه چون تا همینجاشم با یک دست دهنم صاف شد ولی امیدوارم خوشتون بیادد
۵.۵k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.