پارت ۴
یونجی کاملا مست مست شده بود منم که خیلی حالم بد بود رفتم سرویس بهداشتی و دست و صورتم رو آب زدم خیلی هوا گرم بود ، رفتم و دوباره نشستم سر جام دیدم همون پسره اومد کنار من نشست
ویو جیمین
یه کم از نوشیدنی رو خوردم خیلی کم مست بودم حواسم بود دارم چیکار میکنم وقتی اون دختر رو دیدم دلم میخواست باهاش آشنا بشم پس رفتم کنارش نشستم
جیمین : ببخشید خانم میتونم اسمتون رو بپرسم ؟؟
ا/ت : بله ، اسم من ا/ت هست کیم ا/ت و شما ؟؟
جیمین :اسم من جیمین هست پارک جیمین افتخار آشنایی بیشتر میدید ؟!
ا/ت : بله، من ۲۳ سالم هست و با دوستم تو یه خونه زندگی میکنم
جیمین :من هم ۲۵ سالم هست و با پدر و مادرم زندگی میکنم
ویو جیمین
وقتی باهاش صحبت میکردم دلم میخواست تموم ساعت رو همین جوری بهش زل بزنم خیلی دوست داشتم بهش اعتراف کنم ولی میترسیدم ردم کنه خیلی دوسش داشتم ، یه کم از نوشیدنیم رو سر کشیدیم دیگه واقعا مین شده بودم حرکات هام دست خودم نبود
ویو ا/ت
جیمین ازم پرسید که اسمت چیه و اینا انگار پسر مهربونی بنظر میرسید خیلی پسر خوبی بود اما همین تا سوالاتش تموم شد تموم آب جو رو سر کشید واقعا خیلی مست بود
وقتی نگاهش میکردم انگاری یه حسی بهش پیدا میکردم
واقعاً انگار عاشقش شده بودم نمیدونم اما واقعا مطمئنم عاشق شدم
ولی احساس میکردم حسم یه طرفه باشه خیلی شک داشتم
دیگه کم کم داشت نیمه شب میشد منم واقعا حوصله ام سر رفته بود رفتم بیرون تا هوایی بخورم دیدم جیمین هم با حالت مستی داره همراهم میاد ، وایسادم ببینم چی میخواد از بپرسه همین تا نزدیکم شد .......
ویو جیمین
یه کم از نوشیدنی رو خوردم خیلی کم مست بودم حواسم بود دارم چیکار میکنم وقتی اون دختر رو دیدم دلم میخواست باهاش آشنا بشم پس رفتم کنارش نشستم
جیمین : ببخشید خانم میتونم اسمتون رو بپرسم ؟؟
ا/ت : بله ، اسم من ا/ت هست کیم ا/ت و شما ؟؟
جیمین :اسم من جیمین هست پارک جیمین افتخار آشنایی بیشتر میدید ؟!
ا/ت : بله، من ۲۳ سالم هست و با دوستم تو یه خونه زندگی میکنم
جیمین :من هم ۲۵ سالم هست و با پدر و مادرم زندگی میکنم
ویو جیمین
وقتی باهاش صحبت میکردم دلم میخواست تموم ساعت رو همین جوری بهش زل بزنم خیلی دوست داشتم بهش اعتراف کنم ولی میترسیدم ردم کنه خیلی دوسش داشتم ، یه کم از نوشیدنیم رو سر کشیدیم دیگه واقعا مین شده بودم حرکات هام دست خودم نبود
ویو ا/ت
جیمین ازم پرسید که اسمت چیه و اینا انگار پسر مهربونی بنظر میرسید خیلی پسر خوبی بود اما همین تا سوالاتش تموم شد تموم آب جو رو سر کشید واقعا خیلی مست بود
وقتی نگاهش میکردم انگاری یه حسی بهش پیدا میکردم
واقعاً انگار عاشقش شده بودم نمیدونم اما واقعا مطمئنم عاشق شدم
ولی احساس میکردم حسم یه طرفه باشه خیلی شک داشتم
دیگه کم کم داشت نیمه شب میشد منم واقعا حوصله ام سر رفته بود رفتم بیرون تا هوایی بخورم دیدم جیمین هم با حالت مستی داره همراهم میاد ، وایسادم ببینم چی میخواد از بپرسه همین تا نزدیکم شد .......
۳.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.