part6
part6
تارا -پاشدم حاضر شدم دی ماهه
اما هوا خوبه
یعنی معمولیه یه هودیه قرمز بایه مام مشکی پوشیدم
پوتینای مشکی و کلاه بافت قرمز
ریمل روژ گونه و یه رژ که قرمز بود تقریبا زدم
بد رفتم پایین رفتیم بیرون یکم دور زدیم بد یه شام خوردیم بد شم
رفتیم یه پاساژ
یه لباس بچگونه دیدم خیلی قشنگ بود
برا نازلی قانوم گرفتمش
بد رفتیم کنار ساحل تو یه کافه نشستیم خیلی قشنگ بود کلی خندیدیم
ساعت حدود 2بود برگشتیم
حسابی خسته بودم لباسم و با تاب شرتگ عوض کردم و بد خوابیدم
فردداصبح:
علی-پاشدم رفتیم
پایین صبحونه میخوردیم
پانیذ گفت میره دستاشو بشوره
گوشیشو گذاشت و رفت
منم گوشیشو برداشتم دنبال شماره ی رضا بودم شمارشو برداشتم زدم تو گوشیمو
باورم نمیشد این رضا همون رضا روانشناس نیکا باشه اخه من هم همین شماررو سیو دداشتم
بیخیال پانیذ داشت میومد
گوشیشو گذاشتم
صبحونه رو خوندیم
هرکی رفت اتاقش تو اتاقم بودم از پانیذ بم تکست اومد
-سلام بریم تو حیاز یه دور بزنیم
+اوک
شاید رضا روانشناس چانیذ باشه ولی نمیدونم
چرا راجبش پیزی نگفته
تا قطعی نشه نمی تونم قضاوتش کنم
رفتم پایین پانیذم اومد
رفتیم حایط باهم یکمی حرف زدم سعی میکردم یچیزایی اززیر زبونش بکشم بیرون ولی چیزی نمیگفتش
-----------------------------------------------
تارا بد صبحونه گرفتم خوابیدم و بد ساعت 12 ونیم بود پاشدم
گوشیمو برداشت مهمینجوری داشتم ول میگشتم
امروز شب قرار بود بریم همون ویلا برای گرفتن موزیک ویدیو
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
تارا -پاشدم حاضر شدم دی ماهه
اما هوا خوبه
یعنی معمولیه یه هودیه قرمز بایه مام مشکی پوشیدم
پوتینای مشکی و کلاه بافت قرمز
ریمل روژ گونه و یه رژ که قرمز بود تقریبا زدم
بد رفتم پایین رفتیم بیرون یکم دور زدیم بد یه شام خوردیم بد شم
رفتیم یه پاساژ
یه لباس بچگونه دیدم خیلی قشنگ بود
برا نازلی قانوم گرفتمش
بد رفتیم کنار ساحل تو یه کافه نشستیم خیلی قشنگ بود کلی خندیدیم
ساعت حدود 2بود برگشتیم
حسابی خسته بودم لباسم و با تاب شرتگ عوض کردم و بد خوابیدم
فردداصبح:
علی-پاشدم رفتیم
پایین صبحونه میخوردیم
پانیذ گفت میره دستاشو بشوره
گوشیشو گذاشت و رفت
منم گوشیشو برداشتم دنبال شماره ی رضا بودم شمارشو برداشتم زدم تو گوشیمو
باورم نمیشد این رضا همون رضا روانشناس نیکا باشه اخه من هم همین شماررو سیو دداشتم
بیخیال پانیذ داشت میومد
گوشیشو گذاشتم
صبحونه رو خوندیم
هرکی رفت اتاقش تو اتاقم بودم از پانیذ بم تکست اومد
-سلام بریم تو حیاز یه دور بزنیم
+اوک
شاید رضا روانشناس چانیذ باشه ولی نمیدونم
چرا راجبش پیزی نگفته
تا قطعی نشه نمی تونم قضاوتش کنم
رفتم پایین پانیذم اومد
رفتیم حایط باهم یکمی حرف زدم سعی میکردم یچیزایی اززیر زبونش بکشم بیرون ولی چیزی نمیگفتش
-----------------------------------------------
تارا بد صبحونه گرفتم خوابیدم و بد ساعت 12 ونیم بود پاشدم
گوشیمو برداشت مهمینجوری داشتم ول میگشتم
امروز شب قرار بود بریم همون ویلا برای گرفتن موزیک ویدیو
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۱.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.