𝕻𝖆𝖗𝖙3
𝕻𝖆𝖗𝖙3
شوگا: مادر من دیگه پسر بچه نیستم که سرم داد بزنی اگه خواستی خودت برو(داد)
م.ش: من اونجا کار دارم پس میرم توهم هیچ مشکلی نیست که نیومدی!
{فلش بک به عمارت کانگ}
یونجی: مادر پس اینا کی میرسن؟
م.ی: عزیزم میرسن تو لازم نیست نگران بشی
یونجی: باشه، آهای دختره هرزه برام آب بیار
سومین: چشم
سومین ویو: رفتم تو آشپزخونه و براش تو لیوان آب ریختم و براش بردم ،حواصم نبود دستک تکون خورد و آب رو ریختم رو لباسش
یونجی: دختره ی پس فدرت چطور جرعت کردی رو لباسی به این شیکی و گرونی آب بریزی؟(داد)
سومین: م..من معذرت میخوام
م.ی: چی شده دخترم؟
یونجی: دختره عوضی لباسم رو خراب کرد(عصبی)
م.ی: دستو پا چلفتی ، خودت پول داری یه دست دیگه از این لباسا بگیری واسش؟؟(داد)
سومین: الان دستمال میارم خشک میکنم...
یونجی: لازم نیست لازم نیست تا به الانشم کلی گند زدی بزار خودش خشک شه
سومین: چشم
[صدای ایفون عمارت]
یونجی: برو درو باز کن
سومین : چشم
م.ش:برو کنار
سومین: چشم
م.ی: به به
یونجی: سلام پی شوگا
م.ش: متاسفم اون خیلی کار داشت
یونجی: ن ن عیبی نداره هر طور راحتید
سومین ویو: بلللله مثل که اینا نمیخوام صحبتارو تموم کنن من نشستم فقط کلفتی میکنم
م.ش: خب من دیگه میرم هفته بعد عقدتونه
یونجی: بله چشم
م.ش: خداحافظ
شوگا: مادر من دیگه پسر بچه نیستم که سرم داد بزنی اگه خواستی خودت برو(داد)
م.ش: من اونجا کار دارم پس میرم توهم هیچ مشکلی نیست که نیومدی!
{فلش بک به عمارت کانگ}
یونجی: مادر پس اینا کی میرسن؟
م.ی: عزیزم میرسن تو لازم نیست نگران بشی
یونجی: باشه، آهای دختره هرزه برام آب بیار
سومین: چشم
سومین ویو: رفتم تو آشپزخونه و براش تو لیوان آب ریختم و براش بردم ،حواصم نبود دستک تکون خورد و آب رو ریختم رو لباسش
یونجی: دختره ی پس فدرت چطور جرعت کردی رو لباسی به این شیکی و گرونی آب بریزی؟(داد)
سومین: م..من معذرت میخوام
م.ی: چی شده دخترم؟
یونجی: دختره عوضی لباسم رو خراب کرد(عصبی)
م.ی: دستو پا چلفتی ، خودت پول داری یه دست دیگه از این لباسا بگیری واسش؟؟(داد)
سومین: الان دستمال میارم خشک میکنم...
یونجی: لازم نیست لازم نیست تا به الانشم کلی گند زدی بزار خودش خشک شه
سومین: چشم
[صدای ایفون عمارت]
یونجی: برو درو باز کن
سومین : چشم
م.ش:برو کنار
سومین: چشم
م.ی: به به
یونجی: سلام پی شوگا
م.ش: متاسفم اون خیلی کار داشت
یونجی: ن ن عیبی نداره هر طور راحتید
سومین ویو: بلللله مثل که اینا نمیخوام صحبتارو تموم کنن من نشستم فقط کلفتی میکنم
م.ش: خب من دیگه میرم هفته بعد عقدتونه
یونجی: بله چشم
م.ش: خداحافظ
۲.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.