عشق همیشگی کوک پارت ۱۵
عشق همیشگی کوک پارت ۱۵
.
لینا:همین که گفت هیس هیچی نشنوم ترسیدم و ساکت شدم.
کوک و لینا رسیدن خونه و کوک لینا رو براید بغل کرد و بردش داخل خونه و بردش توی اتاق .
کوک:همین الان برو روی تخت
لینا:آخه
کوک:گفتم برو روی تتتتتخت(عربده)
کوک لینا رو انداخت روی تخت و تند تند دکمه ی لباس خودشو وا میکرد بعد از اینکه لباساشو در آورد روی لینا خیمه زد و لباسای لینا هم در آورد
کوک:بیب قراره امشب تا ۱۰ راند زیرم باشی(بم)
اینو گفت و رفت سراغ لبای لینا و مک میزد طوری که داشت خون میومد از لباش دل کند و دی*کشو وارد کرد توی لینا و تند تند تلمبه میزد.
لینا:ااااااااه کوک بسه درد دارههههه
کوک:تازه اولشه بیب تا ۱۰ راند باید زیرم باشی
لینا:اههههه درد دارهههه
کوک:به غیر از نا*له چیز دیگه ای نشنوم وگرنه بیشتر میشه
(و اینگونه لینا تا صبح زیر کوک بود😐😏)
صبح شد
کوک:لینا پاشو صبح شده
لینا:اییییی دلم
کوک:بیا بریم حموم
لینا:بریم
لینا میخواست از روی تخت بیاد پایین که افتاد روی زمین
لینا:کوک نمیتونم راه برم(گریه)
کوک اومد لینا رو براید بغل کرد و گذاشتش توی وان
کوک:بیب تقصیر خودت بود
کوک رفت توی وان دراز کشید و لینا رو هم روی پاهاش گذاشت و زیر دل لینا رو ماساژ میداد
کوک:خوبه
لینا:درد میکنه🥺
کوک و لینا تا یه ساعت توی وان بودن
لینا:کوک بسه بریم بیرون از حموم
کوک و لینا دوش گرفتن و رفتن بیرون
کوک:میخوای یکم بخوابی
لینا:نه میخوام فیلم ببینم
لینا رفت پایین داشت فیلم میدید
کوک:بیا خوراکی بخور
لینا:نمیخورم(سرد)
کوک:لینا منو عصبی نکن
لینا:مثلا میخوای چیکار کنی(سرد)
کوک:الان باهام قهری
لینا:یعنی من حق ندارم پسر خالمو بغل کنم
کوک:خیر بیا خوراکی بخور
لینا:هوم....بده بخورم
کوک:چیو(نگاه های شیطانی😈)
لینا:کوککککک خوراکی رو میگم
کوک:تو که قهر بودی
لینا حالا نیستم😌
کوک:آخ من فداتشم
گونه لینا رو بوسید
.
ادامه داره داداشا نه تنها فالوورام اضافه نشد بلکه یه نفر هم انفالوم کردولی من گذاشتم😏😐
.
لینا:همین که گفت هیس هیچی نشنوم ترسیدم و ساکت شدم.
کوک و لینا رسیدن خونه و کوک لینا رو براید بغل کرد و بردش داخل خونه و بردش توی اتاق .
کوک:همین الان برو روی تخت
لینا:آخه
کوک:گفتم برو روی تتتتتخت(عربده)
کوک لینا رو انداخت روی تخت و تند تند دکمه ی لباس خودشو وا میکرد بعد از اینکه لباساشو در آورد روی لینا خیمه زد و لباسای لینا هم در آورد
کوک:بیب قراره امشب تا ۱۰ راند زیرم باشی(بم)
اینو گفت و رفت سراغ لبای لینا و مک میزد طوری که داشت خون میومد از لباش دل کند و دی*کشو وارد کرد توی لینا و تند تند تلمبه میزد.
لینا:ااااااااه کوک بسه درد دارههههه
کوک:تازه اولشه بیب تا ۱۰ راند باید زیرم باشی
لینا:اههههه درد دارهههه
کوک:به غیر از نا*له چیز دیگه ای نشنوم وگرنه بیشتر میشه
(و اینگونه لینا تا صبح زیر کوک بود😐😏)
صبح شد
کوک:لینا پاشو صبح شده
لینا:اییییی دلم
کوک:بیا بریم حموم
لینا:بریم
لینا میخواست از روی تخت بیاد پایین که افتاد روی زمین
لینا:کوک نمیتونم راه برم(گریه)
کوک اومد لینا رو براید بغل کرد و گذاشتش توی وان
کوک:بیب تقصیر خودت بود
کوک رفت توی وان دراز کشید و لینا رو هم روی پاهاش گذاشت و زیر دل لینا رو ماساژ میداد
کوک:خوبه
لینا:درد میکنه🥺
کوک و لینا تا یه ساعت توی وان بودن
لینا:کوک بسه بریم بیرون از حموم
کوک و لینا دوش گرفتن و رفتن بیرون
کوک:میخوای یکم بخوابی
لینا:نه میخوام فیلم ببینم
لینا رفت پایین داشت فیلم میدید
کوک:بیا خوراکی بخور
لینا:نمیخورم(سرد)
کوک:لینا منو عصبی نکن
لینا:مثلا میخوای چیکار کنی(سرد)
کوک:الان باهام قهری
لینا:یعنی من حق ندارم پسر خالمو بغل کنم
کوک:خیر بیا خوراکی بخور
لینا:هوم....بده بخورم
کوک:چیو(نگاه های شیطانی😈)
لینا:کوککککک خوراکی رو میگم
کوک:تو که قهر بودی
لینا حالا نیستم😌
کوک:آخ من فداتشم
گونه لینا رو بوسید
.
ادامه داره داداشا نه تنها فالوورام اضافه نشد بلکه یه نفر هم انفالوم کردولی من گذاشتم😏😐
۵.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.