★تک پارتی ★
★تک پارتی ★
برای آخرین بار به جسمه رنگ پریده و سردت نگاه کرد
اشکاش جاری شدن.... باورش سخت بود که کسی که 7 ساله تموم کنارش بوده چند ساعته دیگه میره زیره خاک
واقعا داشت درد میکشید
خاطرات براش مرور شد
همش صدات رو میشنید
+جونگینی
هق هقاش بلند تر شد وبه زمین افتاد
باید از اونجا میرفت ولی نمیتونست تنهات بزاره
دلش میخواست همه ی اینا خواب باشه ولی نبود
دلش میخواست فقط یک باره دیگه ببینتت و تورو محکم بغل کنه
چیزی که قلبش رو به درد میاورد این بود که دوروزه دیگه سالگرد دوستیتون بود
همیشه برای سالگرد دوستیتون تو کیک میگرفتی و سوپرایزش میکردی و اونم مثل همیشه سرت غر میزد
ولی الان تو کنارش نیستی و اون باید تنها جشن بگیره....
(اتفاق )
10 روزی میشد که ا. ت توی بیمارستان بود همش بخاطر اون تصادف بود
روز به روز حالش بدتر میشد ولی خانوادش مجبور بودن به جونگین بگن که حالش خوبه
حتی خودش به جونگین گفته بود که زود برمیگرده خونه ولی دقیقا سه روز بعد از این حرف ... ا. ت حالش بدتر میشه و عشقش رو تنها میزاره....
میدونم خیلی چرت بود
برای آخرین بار به جسمه رنگ پریده و سردت نگاه کرد
اشکاش جاری شدن.... باورش سخت بود که کسی که 7 ساله تموم کنارش بوده چند ساعته دیگه میره زیره خاک
واقعا داشت درد میکشید
خاطرات براش مرور شد
همش صدات رو میشنید
+جونگینی
هق هقاش بلند تر شد وبه زمین افتاد
باید از اونجا میرفت ولی نمیتونست تنهات بزاره
دلش میخواست همه ی اینا خواب باشه ولی نبود
دلش میخواست فقط یک باره دیگه ببینتت و تورو محکم بغل کنه
چیزی که قلبش رو به درد میاورد این بود که دوروزه دیگه سالگرد دوستیتون بود
همیشه برای سالگرد دوستیتون تو کیک میگرفتی و سوپرایزش میکردی و اونم مثل همیشه سرت غر میزد
ولی الان تو کنارش نیستی و اون باید تنها جشن بگیره....
(اتفاق )
10 روزی میشد که ا. ت توی بیمارستان بود همش بخاطر اون تصادف بود
روز به روز حالش بدتر میشد ولی خانوادش مجبور بودن به جونگین بگن که حالش خوبه
حتی خودش به جونگین گفته بود که زود برمیگرده خونه ولی دقیقا سه روز بعد از این حرف ... ا. ت حالش بدتر میشه و عشقش رو تنها میزاره....
میدونم خیلی چرت بود
۵.۲k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.