scenario BTS
[part2]
جی هوپ:میدونی من همیشه کیوت و مهربون نیستم پس بهتره رو مخم راه نری شیر فهمه؟(عصبانی)
ا.ت کراوات جی هوپ و میگیره و به خودش نزدیک می کنه :هیچ غلطی نمی تونی بکنی جانگ هوسوک(پوزخند)
جی هوپ با حرص ا.ت رو می گیره و و دندون های نیشش رو داخل لب ا.ت می کنه و خونشو می خوره که ا.ت بیهوش میشه از درد
یک ساعت بعد...
ا.ت [بیدار شدم دیدم توی حموم هستم]من اینجا چیکار می کنم؟(تعجب)
جی هوپ با یه شلوار جذب مشکی و البته بدون پیراهن به سمت ا.ت میاد:بهت گفتم عصبانیم نکن حالا وقتشه تقاص پس بدی بد گرل (دارک)
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
جیمین :خیلی دارم تحمل میکنم عصبانیتم رو سرت خالی نکنم پس بهتره خفه شی فهمیدییی(آخرش با داد میگه)
ا.ت:تو جلوی چشمای خودم داشتی با دختره لاس میزدی بعد تلبکارم هستی ؟؟؟ ازت متنفر..[جیمین یه سیلی به صورت ا.ت میزنه]
جیمین:فقط کافیه یکبار دیگه این حرفو بهم بزنی تا یکی بد ترشو بزنم (با چشمای قرمز)
ا.ت:(گریه آروم) اگر انقدر رو مخم چرا ولم نمیکنی بری میش اون دختره ؟برو پیش همون دختری که برات ناز میکرد(داد)
جیمین:اسم اون عوضییی رو نیار .چند بار باید بهت بگم مست بودممم فکر کردم اون تویی !
ا.ت:فکر کردی منم ؟؟ ببینم کنارت بودم کور بودی ندیدی؟جالب..[جیمین حرف ات رو قطع کرد و با حرص مبوسیدش و دندوناش رو تو لبای ا.ت فرو می کرد و خونشو میخود و ما بینش گفت]
جیمین:بیب...میدونی از..دعوا کردن...با تنهاویتامینم متنفرم ...پس خواهش میکنم ددی موچیتو ببخش.[رها کردن لبای ا.ت]
ا.ت:(پوزخند)تو حتی شایسته پدر شدنم نداری!با خودم چی فکر کردم
جیمین:چ..چی؟ منظورت چیه ؟ یعنی..
ا.ت:آره درسته من حاملمممم (داد)ولی بهت اجازه پدر شدن نمیدم (زیر لب)
جیمین:سریع به سمت ا.ت میره و اونو بغل میکنه:میدونی من میمیرم برات .میشه بهم یه فرصت بدی تا بچه مونو با هم بزرگ کنیم؟(آروم)
ا.ت:متاسفم اما دیگه دیره [همونطور که ا.ت جیمینو بغل کرده بود اسلحه رو از پشت جیمین می کشه بیرون و جیمینو هل میده و تفنگ رو سمت قلبش می گیره ]من دیگه خسته شدم .حرفی داری که قبل از مردنم بهم بگی؟
جیمین : اون تفنگ رو دور کن!کار مسخره ای نکن
ا.ت:نمیخوای بگی ؟ اوکی [ات ماشرو میکشه که متوجه میشه خالیه ]چ..چی!
[جیمین سریع اسلحه رو از دست ا.ت میکشه و پرت میکنه اون طرف که ا.ت با چشمای اشکی به عقب میره و میگه]من..من [با هر قدم که ا.ت عقب میرفت جیمین جلو میومد که ا.ت میخوره به دیوار و جیمین سریع بغلش می کنه]من واقعا نمیخواستم...جیمین ..نمیدونم چرا اینجوری هق شد
جیمین:هیشش اشکالی نداره عزیزم .تموم شد بیب.اینا فقط اثرات حاملگیه بخاطر همین حساس شدی .من مراقبتم پس بهم قول بده ترکم نکنی(آروم)
ا.ت:قول میدم [:
_____________
چطور بود؟
شرط:۱۰لایک و ۶کامنت
جی هوپ:میدونی من همیشه کیوت و مهربون نیستم پس بهتره رو مخم راه نری شیر فهمه؟(عصبانی)
ا.ت کراوات جی هوپ و میگیره و به خودش نزدیک می کنه :هیچ غلطی نمی تونی بکنی جانگ هوسوک(پوزخند)
جی هوپ با حرص ا.ت رو می گیره و و دندون های نیشش رو داخل لب ا.ت می کنه و خونشو می خوره که ا.ت بیهوش میشه از درد
یک ساعت بعد...
ا.ت [بیدار شدم دیدم توی حموم هستم]من اینجا چیکار می کنم؟(تعجب)
جی هوپ با یه شلوار جذب مشکی و البته بدون پیراهن به سمت ا.ت میاد:بهت گفتم عصبانیم نکن حالا وقتشه تقاص پس بدی بد گرل (دارک)
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
جیمین :خیلی دارم تحمل میکنم عصبانیتم رو سرت خالی نکنم پس بهتره خفه شی فهمیدییی(آخرش با داد میگه)
ا.ت:تو جلوی چشمای خودم داشتی با دختره لاس میزدی بعد تلبکارم هستی ؟؟؟ ازت متنفر..[جیمین یه سیلی به صورت ا.ت میزنه]
جیمین:فقط کافیه یکبار دیگه این حرفو بهم بزنی تا یکی بد ترشو بزنم (با چشمای قرمز)
ا.ت:(گریه آروم) اگر انقدر رو مخم چرا ولم نمیکنی بری میش اون دختره ؟برو پیش همون دختری که برات ناز میکرد(داد)
جیمین:اسم اون عوضییی رو نیار .چند بار باید بهت بگم مست بودممم فکر کردم اون تویی !
ا.ت:فکر کردی منم ؟؟ ببینم کنارت بودم کور بودی ندیدی؟جالب..[جیمین حرف ات رو قطع کرد و با حرص مبوسیدش و دندوناش رو تو لبای ا.ت فرو می کرد و خونشو میخود و ما بینش گفت]
جیمین:بیب...میدونی از..دعوا کردن...با تنهاویتامینم متنفرم ...پس خواهش میکنم ددی موچیتو ببخش.[رها کردن لبای ا.ت]
ا.ت:(پوزخند)تو حتی شایسته پدر شدنم نداری!با خودم چی فکر کردم
جیمین:چ..چی؟ منظورت چیه ؟ یعنی..
ا.ت:آره درسته من حاملمممم (داد)ولی بهت اجازه پدر شدن نمیدم (زیر لب)
جیمین:سریع به سمت ا.ت میره و اونو بغل میکنه:میدونی من میمیرم برات .میشه بهم یه فرصت بدی تا بچه مونو با هم بزرگ کنیم؟(آروم)
ا.ت:متاسفم اما دیگه دیره [همونطور که ا.ت جیمینو بغل کرده بود اسلحه رو از پشت جیمین می کشه بیرون و جیمینو هل میده و تفنگ رو سمت قلبش می گیره ]من دیگه خسته شدم .حرفی داری که قبل از مردنم بهم بگی؟
جیمین : اون تفنگ رو دور کن!کار مسخره ای نکن
ا.ت:نمیخوای بگی ؟ اوکی [ات ماشرو میکشه که متوجه میشه خالیه ]چ..چی!
[جیمین سریع اسلحه رو از دست ا.ت میکشه و پرت میکنه اون طرف که ا.ت با چشمای اشکی به عقب میره و میگه]من..من [با هر قدم که ا.ت عقب میرفت جیمین جلو میومد که ا.ت میخوره به دیوار و جیمین سریع بغلش می کنه]من واقعا نمیخواستم...جیمین ..نمیدونم چرا اینجوری هق شد
جیمین:هیشش اشکالی نداره عزیزم .تموم شد بیب.اینا فقط اثرات حاملگیه بخاطر همین حساس شدی .من مراقبتم پس بهم قول بده ترکم نکنی(آروم)
ا.ت:قول میدم [:
_____________
چطور بود؟
شرط:۱۰لایک و ۶کامنت
۳.۸k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.